چندپارتی
چندپارتی ☆
درخواستی>>>
p.4ادامه
ات سرش پایین بود و با حرفی که دکتر زد سرش رو بالا اورد و لب زد:
_من الان باردارم
_بله تبریک میگم ...فقط یک سوال دارم شما قرص هایی که دکتر بهتون داده بود که برای رحمتون بود رو مصرف کردین؟
_بله
_خب تبریک میگم رحم شما بهتر شده شاید برای همین تونستید بچه دار بشید
_مرسی دکتر می تونیم بریم
_بله حتما
_خدا نگهدار
_خداحافظ
(توی ماشین )
_ات
_بله
_الان دیگه باهام قهر نیستی
_اممممم بزار فکر کنم ...خب نه
_جدییی
_اره ...ولی یه شرط داره
_چی
_بوسم کنی
جونگکوک دست ات رو گرفت و یه بوسه روی دستش گذاشت
یه کم پایین تر رفت روی شکمش یه بوسه گذاشت و در اخر روی لب های ات یه بوسه کاشت
_ملکه ی زیبای من ببخشید ...
_میدونم پشیمونی ولی دیگه ازت ناراحت نیستم کوکی جونم
چون الان داریم صاحب یه بچه میشیم پس بهتره دیگه اینا رو فراموش کنی باشه
_باشه
اون ها زندگی بهتری رو با بچشون شروع کردن و جونگکوک قول داد که دیگه هیچ وقت دست روی ملکه اش بلند نکنه حتا اگر خیلی عصبی باشه
از اون ورم مادر،پدر و خواهر جونگکوک هم کلی سر جونگکوک داد زدن و دعواش کردن
ولی بعدش ات گفت که مشکل حل شده و ایرادی نداره
بعدشم که فهمیدن دارن نوه دار میشن ات رو بغل کردن و کلی خوشحالی .
Thd end
خب دوستان میدونم بد شد ولی خوب همینو ازم بپسندید
درخواستی>>>
p.4ادامه
ات سرش پایین بود و با حرفی که دکتر زد سرش رو بالا اورد و لب زد:
_من الان باردارم
_بله تبریک میگم ...فقط یک سوال دارم شما قرص هایی که دکتر بهتون داده بود که برای رحمتون بود رو مصرف کردین؟
_بله
_خب تبریک میگم رحم شما بهتر شده شاید برای همین تونستید بچه دار بشید
_مرسی دکتر می تونیم بریم
_بله حتما
_خدا نگهدار
_خداحافظ
(توی ماشین )
_ات
_بله
_الان دیگه باهام قهر نیستی
_اممممم بزار فکر کنم ...خب نه
_جدییی
_اره ...ولی یه شرط داره
_چی
_بوسم کنی
جونگکوک دست ات رو گرفت و یه بوسه روی دستش گذاشت
یه کم پایین تر رفت روی شکمش یه بوسه گذاشت و در اخر روی لب های ات یه بوسه کاشت
_ملکه ی زیبای من ببخشید ...
_میدونم پشیمونی ولی دیگه ازت ناراحت نیستم کوکی جونم
چون الان داریم صاحب یه بچه میشیم پس بهتره دیگه اینا رو فراموش کنی باشه
_باشه
اون ها زندگی بهتری رو با بچشون شروع کردن و جونگکوک قول داد که دیگه هیچ وقت دست روی ملکه اش بلند نکنه حتا اگر خیلی عصبی باشه
از اون ورم مادر،پدر و خواهر جونگکوک هم کلی سر جونگکوک داد زدن و دعواش کردن
ولی بعدش ات گفت که مشکل حل شده و ایرادی نداره
بعدشم که فهمیدن دارن نوه دار میشن ات رو بغل کردن و کلی خوشحالی .
Thd end
خب دوستان میدونم بد شد ولی خوب همینو ازم بپسندید
- ۹۲۳
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط