پارت
پارت ۶
ایچیگو : آه بلاخره تموم شد ...
میدونی راستش خیلی راحت بود خوشم اومد
خب دیگه باید برم آماده شم و برم سراغ معموریت
فردا...
کلاغ ایچیگو : برو به سمت یک مزرعه توی شرق(با ادا اینو گفت)
ایچیگو: من نمیفهمم چرا تو باید به جون من میافتادی کلاغ بی شعور
ایچیگو همینجوری که تو فکر بود متوجه نشد خورشید غروب کرد
ایچیگو: او بلاخره رسیدیم چه به موقع
بعد از کشتن شیاطین دیده شده در آن مزرعه ...
کشاورز: خانم لطفا اینجا بمونید شما خیلی در حقمون لطف کردین اگر شما نبودین نمیدونستم که زنده میمونیم یا نه...
ایچیگو : باشه چون اسرار میکنید...
ولی خب راضی به زحمت نیست ...
ک: لطفا خانوم خوشحال میشیم
ایچیگو: باشه فقط سه روز...
ک: واقعا... مرسی قبول کردین بفرمایی داخل
بعد از سه روز کمک در زمین های کشاوزی...
منتظر پارت بعد باشید...
نظرتون چی بود ؟
سگ های ولگرد رو ادامه بدم؟
ایچیگو : آه بلاخره تموم شد ...
میدونی راستش خیلی راحت بود خوشم اومد
خب دیگه باید برم آماده شم و برم سراغ معموریت
فردا...
کلاغ ایچیگو : برو به سمت یک مزرعه توی شرق(با ادا اینو گفت)
ایچیگو: من نمیفهمم چرا تو باید به جون من میافتادی کلاغ بی شعور
ایچیگو همینجوری که تو فکر بود متوجه نشد خورشید غروب کرد
ایچیگو: او بلاخره رسیدیم چه به موقع
بعد از کشتن شیاطین دیده شده در آن مزرعه ...
کشاورز: خانم لطفا اینجا بمونید شما خیلی در حقمون لطف کردین اگر شما نبودین نمیدونستم که زنده میمونیم یا نه...
ایچیگو : باشه چون اسرار میکنید...
ولی خب راضی به زحمت نیست ...
ک: لطفا خانوم خوشحال میشیم
ایچیگو: باشه فقط سه روز...
ک: واقعا... مرسی قبول کردین بفرمایی داخل
بعد از سه روز کمک در زمین های کشاوزی...
منتظر پارت بعد باشید...
نظرتون چی بود ؟
سگ های ولگرد رو ادامه بدم؟
- ۵.۰k
- ۲۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط