پارت
پارت ۵
وقتی که از راه رسیدم رو به پدرم گفتم
هنوز کنسل نشده من با جنی ازدواج میکنم پدرم گفت چیشد تو که راضی نبودی الان نظرت عوض شده پدرم گفت همینی که گفتم من نمیخوام پسرم با یه دختر عوضی ازدواج کنه گفتم اون دختر عوضی نیست
تهیونگ
خیلی ناراحت بودم که این ازدواج کنسل شده از عمارت زدم بیرون و به عمارت جنی حرکت کردم از جنی پرسیدم تو با چان رابطه داشتی جنی رو به من کرد و گفت آره من همون لحظه خودمو گم کردم گفتم من دیگه از تو دست بر میدارم برو و با چان خوشبخت شو جنی گفت نه من تورو دوست دارم میخوام باهم ازدواج کنیم گفتم نمیخوام
جنی
خیلی ناراحت شدم که نمیخواد باهام ازدواج کنه از اتاقم زدم بیرون و به عمارت چان حرکت کردم وقتی که رسیدم به چان گفتم من دیگه ازت خیلی متنفرم من از تهیونگ خوشم میاد میخوام با تهیونگ ازدواج کنم ولی تهیونگ دوسم نداره نمیدونم چیکار کنم
چان رو به من کرد و گفت من یه نقشه دارم گفتم چه نقشه ای چان گفت تو بیا با من ازدواج کن و تهیونگ هم حسودیش میشه و بهت نزدیک میشه یه سیلی به چان زدم و گفتم خفه شو من باهات هیچوقت ازدواج نمیکنم ازت بدم میاد متنفرم ازت از عمارت چان زدم بیرون و به عمارت خودم حرکت کردم دیدم...
پایان پارت ۵
#لیسا#جونگ_کوک#جیمین#جیسو#جین#رزی#جنی#لیزکوک#رمان#تهنی#تهیونگ#شوگا#اسمارت#جئون_یسنا#رمانتیک#گیلاس
وقتی که از راه رسیدم رو به پدرم گفتم
هنوز کنسل نشده من با جنی ازدواج میکنم پدرم گفت چیشد تو که راضی نبودی الان نظرت عوض شده پدرم گفت همینی که گفتم من نمیخوام پسرم با یه دختر عوضی ازدواج کنه گفتم اون دختر عوضی نیست
تهیونگ
خیلی ناراحت بودم که این ازدواج کنسل شده از عمارت زدم بیرون و به عمارت جنی حرکت کردم از جنی پرسیدم تو با چان رابطه داشتی جنی رو به من کرد و گفت آره من همون لحظه خودمو گم کردم گفتم من دیگه از تو دست بر میدارم برو و با چان خوشبخت شو جنی گفت نه من تورو دوست دارم میخوام باهم ازدواج کنیم گفتم نمیخوام
جنی
خیلی ناراحت شدم که نمیخواد باهام ازدواج کنه از اتاقم زدم بیرون و به عمارت چان حرکت کردم وقتی که رسیدم به چان گفتم من دیگه ازت خیلی متنفرم من از تهیونگ خوشم میاد میخوام با تهیونگ ازدواج کنم ولی تهیونگ دوسم نداره نمیدونم چیکار کنم
چان رو به من کرد و گفت من یه نقشه دارم گفتم چه نقشه ای چان گفت تو بیا با من ازدواج کن و تهیونگ هم حسودیش میشه و بهت نزدیک میشه یه سیلی به چان زدم و گفتم خفه شو من باهات هیچوقت ازدواج نمیکنم ازت بدم میاد متنفرم ازت از عمارت چان زدم بیرون و به عمارت خودم حرکت کردم دیدم...
پایان پارت ۵
#لیسا#جونگ_کوک#جیمین#جیسو#جین#رزی#جنی#لیزکوک#رمان#تهنی#تهیونگ#شوگا#اسمارت#جئون_یسنا#رمانتیک#گیلاس
- ۱۰.۸k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط