حس شیرینی ب نام عشق
حس شیرینی ب نام عشق
p2
شروع:
&هعی سلام
£یاااا جیغغغ
&نترس نترس منم
£یونگیا تویی ترسوندیم
£حداقل ی اهنی ی اهونی چیزی میکردی میفهمیدم اینجایی خب
&ببخش قصدم ترسوندنت نبود
£مشکلی نیست حالا چیشده جناب مین یونگی بزرگ افتخار دادن و اومدن ب اینجا؟!
(نکته میلی و یونگی توی این چن وقت خیلی با هم صمیمی شدن و میلی هم همون حس رو نسبت ب یونگی داره ولی چون دختر سردیه ب روی خودش نمیاره)
ادامه:
هر دوشون زدن زیر خنده
&راستش ی کاری داشتم ک خیلی مهمه
£خب بیا بریم تو بگو
&ن همینجا خوبه
£ن بابا اینجوری نمیشه ک بیا بریم تو
&میلی لطفاً اسرار نکن
£باشه حالا کارت چی هست ؟
&راستش من... من...
£یونگی چیزی شده ؟اتفاقی افتاده؟
&ن خب راستش راستش
خیلی هول کرده بودم و استرس داشتم اگه قبول نکنه چی ولی ب هر حال دیگه تا اینجا اومدم ی نفس عمیق کشیدم جعبه انگشتری ک خریده بودمو باز کردم زانو زدم و گفتم :
&پارک میلی میتونم ازت بخوام ک شریک زندگیم بشی؟
£من... م... من..
کم کم داشتم پشیمون میشدم جعبه رو بستم پاشدم میخواسم برم ک با صداش واستادم
£یونگی راستشو بخوای تو پسر خیلی مهربون و خوبی هستی و من قبولت دارم ولی... ولی.... میتونم ی سوال ازت بپرسم؟
&حتماً بپرس
£من ی آرزویی کردم ک فقط تو میتونی براوردش کنی اینکارو برام میکنی؟
&البته هر کاری ک از دستم بر بیاد انجام میدم بگو
£یونگیا من... من تو رو آرزو کردم.......
پایان
اگه خوشت اومد لایک و نظر فراموشت نشه
بای✨
p2
شروع:
&هعی سلام
£یاااا جیغغغ
&نترس نترس منم
£یونگیا تویی ترسوندیم
£حداقل ی اهنی ی اهونی چیزی میکردی میفهمیدم اینجایی خب
&ببخش قصدم ترسوندنت نبود
£مشکلی نیست حالا چیشده جناب مین یونگی بزرگ افتخار دادن و اومدن ب اینجا؟!
(نکته میلی و یونگی توی این چن وقت خیلی با هم صمیمی شدن و میلی هم همون حس رو نسبت ب یونگی داره ولی چون دختر سردیه ب روی خودش نمیاره)
ادامه:
هر دوشون زدن زیر خنده
&راستش ی کاری داشتم ک خیلی مهمه
£خب بیا بریم تو بگو
&ن همینجا خوبه
£ن بابا اینجوری نمیشه ک بیا بریم تو
&میلی لطفاً اسرار نکن
£باشه حالا کارت چی هست ؟
&راستش من... من...
£یونگی چیزی شده ؟اتفاقی افتاده؟
&ن خب راستش راستش
خیلی هول کرده بودم و استرس داشتم اگه قبول نکنه چی ولی ب هر حال دیگه تا اینجا اومدم ی نفس عمیق کشیدم جعبه انگشتری ک خریده بودمو باز کردم زانو زدم و گفتم :
&پارک میلی میتونم ازت بخوام ک شریک زندگیم بشی؟
£من... م... من..
کم کم داشتم پشیمون میشدم جعبه رو بستم پاشدم میخواسم برم ک با صداش واستادم
£یونگی راستشو بخوای تو پسر خیلی مهربون و خوبی هستی و من قبولت دارم ولی... ولی.... میتونم ی سوال ازت بپرسم؟
&حتماً بپرس
£من ی آرزویی کردم ک فقط تو میتونی براوردش کنی اینکارو برام میکنی؟
&البته هر کاری ک از دستم بر بیاد انجام میدم بگو
£یونگیا من... من تو رو آرزو کردم.......
پایان
اگه خوشت اومد لایک و نظر فراموشت نشه
بای✨
۵۲.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.