ادامه ی پارت۴.......
ادامه ی پارت۴.......
ویو ات
دیدم زنگ خونه خورد سریع خودمو جمعو جور کردم چک وایسادم دم در اتاقم
ویو کوک
از خونشون معلوم بود فقیر بودن زنگو زدیم به مامان و باباش سلام علیک کردیم یهو دختره از در اتاقش اومد پایین وقتی سرش ر.و برداش پوست سفید لبای پفکی قرمز موهای بورو لخط لاغر و میزون اندامی چشمای سبز یکوچولو کراش زدم
ویو ات
پسره جذاب بود خ. شم اومد اما عاشقش نشدم
م. ک: پسرم برید با خانم ات حرف بزنید
کوک: باش
*رفتن تو اتاق
کوک: چند سالته
ات: ۱۷.......
کوک: چند؟(نیشخند)
ات: خب مگه چیه
کوک: هیچی
کوک: فقط بعد ازدواج چند تا قانون هست
یک بدون اجازه ی من نری بیرون
دو، رو حرفم حرف نزنی
سه، هرچی گفتم میگی چشم
چهار، بهم فهش نمیدی
ویوات
این چی میگه یعنی همه ازدواجا انقدر قانون دارند با این حرفا بغضم گرفته بود
ات: ب.... باش(بعض)
ورفتیم پایین
ب. ک: بنظرم بندازیم دو روز دیگه عروسی
ویو ات
همش میگفتن امروز فردا......... با هر کلمه بیشتر میترسیدم
م. ا: خب پس اگه دوروز دیگس فردا ساعت ۹ برید خرید عروسی
ات: با... ش.....(بغض)
بیخشید کم شد
شرایط پارت بعد
۵تا لایک
۱کامنت
ویو ات
دیدم زنگ خونه خورد سریع خودمو جمعو جور کردم چک وایسادم دم در اتاقم
ویو کوک
از خونشون معلوم بود فقیر بودن زنگو زدیم به مامان و باباش سلام علیک کردیم یهو دختره از در اتاقش اومد پایین وقتی سرش ر.و برداش پوست سفید لبای پفکی قرمز موهای بورو لخط لاغر و میزون اندامی چشمای سبز یکوچولو کراش زدم
ویو ات
پسره جذاب بود خ. شم اومد اما عاشقش نشدم
م. ک: پسرم برید با خانم ات حرف بزنید
کوک: باش
*رفتن تو اتاق
کوک: چند سالته
ات: ۱۷.......
کوک: چند؟(نیشخند)
ات: خب مگه چیه
کوک: هیچی
کوک: فقط بعد ازدواج چند تا قانون هست
یک بدون اجازه ی من نری بیرون
دو، رو حرفم حرف نزنی
سه، هرچی گفتم میگی چشم
چهار، بهم فهش نمیدی
ویوات
این چی میگه یعنی همه ازدواجا انقدر قانون دارند با این حرفا بغضم گرفته بود
ات: ب.... باش(بعض)
ورفتیم پایین
ب. ک: بنظرم بندازیم دو روز دیگه عروسی
ویو ات
همش میگفتن امروز فردا......... با هر کلمه بیشتر میترسیدم
م. ا: خب پس اگه دوروز دیگس فردا ساعت ۹ برید خرید عروسی
ات: با... ش.....(بغض)
بیخشید کم شد
شرایط پارت بعد
۵تا لایک
۱کامنت
۸.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.