بهترین رقیب من
بهترین رقیب من
پارت ۲
اِ.... اِ.... اِ اون همون پسره ( جیمین) بود ،وقتی متوجه شد دارم نگاش میکنم یه نیشخند بهم زد هانا که متوجه شد سریع منو نشوند روی صندلی
هانا: هییی دختر مگر دیوونه شدی نگاش میکنی! اصلاً چرا داری نگاش میکنی ؟🤨
ات: هانا یه دقیقه نفس بگیر...بعدشم چرا نگاش نکنم ؟
هانا: مگر نمیدونی!🤨
ات: چیو؟
هانا: اون قلدره کل مدرسس و تا حالا هیچکس جرعت نکرده سرش داد بزنه و خیلی از دخترا هر روز میان و بهش پیشنهاد میدن اما اون با بی رحمی ردشون میکنه، وقتی به یکی نیشخند میزنه یعنی کارش دیگه تمومه....اسمش جیمینه و تنها کسی که باهاش راحته دوستش جونگکوکه
ات: اووووووو......ولی من از اون لجباز تر و خطرناک ترم ( لبخند)
هانا: یه چیزی بگم...شوکه نمیشی
ات: چی؟
هانا: عصبانی...نمیشی؟
ات: داری نگرانم میکنی...دختر چیشده؟
( نگران)
هانا: من.....خب.....من
ات: تو چی خب...بگوووو...بگووو ( نگران)
هانا: من.....۲ساله عاشق جونگکوکم
ات: وایییی.....جدی میگی پس چرا بهش نمیگیی ( خوشحال)
هانا: خب....چون میترسم، میترسم که ردم کنه...
ویو ات
خواستم یه چیزی بگم که معلم با داد گفت
معلم: سکوت رو رعایت کنید ( داد)
چند ساعت بعد
ویو ات
واییی بلخره کلاس تموم شد هوففف خسته شدم، از هانا خداحافظی کردم و رفتم خونه و استراحت کردم و فیلم دیدم، زمان خیلی زود گذشت و رفتم که بخوابم
۶:۰۰ صبح
ویو ات
آخ دوباره مدرسه، مثل همیشه آماده شودم و رفتم مدرسه که.....
بابت دیر گذاشتن ببخشید 😭🙂❤️🩹
اسلاید ۲ قیافه ات
اسلاید ۳ قیافه هانا
شرط پارت بعد
۶ لایک
۱۰ کامنت
۳ یا ۲ بازنشر
تا شرط ها کامل نشه از پارت خبری نیست پس لایک، کامنت و بازنشر کن ببینم 🤨🤨🤨🤨
دوستون دارم 🤗😘🛐❤️❤️❤️❤️❤️😁
پارت ۲
اِ.... اِ.... اِ اون همون پسره ( جیمین) بود ،وقتی متوجه شد دارم نگاش میکنم یه نیشخند بهم زد هانا که متوجه شد سریع منو نشوند روی صندلی
هانا: هییی دختر مگر دیوونه شدی نگاش میکنی! اصلاً چرا داری نگاش میکنی ؟🤨
ات: هانا یه دقیقه نفس بگیر...بعدشم چرا نگاش نکنم ؟
هانا: مگر نمیدونی!🤨
ات: چیو؟
هانا: اون قلدره کل مدرسس و تا حالا هیچکس جرعت نکرده سرش داد بزنه و خیلی از دخترا هر روز میان و بهش پیشنهاد میدن اما اون با بی رحمی ردشون میکنه، وقتی به یکی نیشخند میزنه یعنی کارش دیگه تمومه....اسمش جیمینه و تنها کسی که باهاش راحته دوستش جونگکوکه
ات: اووووووو......ولی من از اون لجباز تر و خطرناک ترم ( لبخند)
هانا: یه چیزی بگم...شوکه نمیشی
ات: چی؟
هانا: عصبانی...نمیشی؟
ات: داری نگرانم میکنی...دختر چیشده؟
( نگران)
هانا: من.....خب.....من
ات: تو چی خب...بگوووو...بگووو ( نگران)
هانا: من.....۲ساله عاشق جونگکوکم
ات: وایییی.....جدی میگی پس چرا بهش نمیگیی ( خوشحال)
هانا: خب....چون میترسم، میترسم که ردم کنه...
ویو ات
خواستم یه چیزی بگم که معلم با داد گفت
معلم: سکوت رو رعایت کنید ( داد)
چند ساعت بعد
ویو ات
واییی بلخره کلاس تموم شد هوففف خسته شدم، از هانا خداحافظی کردم و رفتم خونه و استراحت کردم و فیلم دیدم، زمان خیلی زود گذشت و رفتم که بخوابم
۶:۰۰ صبح
ویو ات
آخ دوباره مدرسه، مثل همیشه آماده شودم و رفتم مدرسه که.....
بابت دیر گذاشتن ببخشید 😭🙂❤️🩹
اسلاید ۲ قیافه ات
اسلاید ۳ قیافه هانا
شرط پارت بعد
۶ لایک
۱۰ کامنت
۳ یا ۲ بازنشر
تا شرط ها کامل نشه از پارت خبری نیست پس لایک، کامنت و بازنشر کن ببینم 🤨🤨🤨🤨
دوستون دارم 🤗😘🛐❤️❤️❤️❤️❤️😁
- ۱۷۶
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط