عشق سیاه
#عشق_سیاه
-:ا/ت..یعنی..من بابام
+:اوهوم
-:اونا..بچه های منن
+:اوهوم
-:وایی
کلافه چنگی به موهاش زد
-:نه نه نباید اینطوری میشد وایی خدا من چیکار کردم وایی
به سمتم اومد بازوهام رو گرفت
-:من چیکار کردم ا/ت ۸ یال از عشقم دور بودم من بچه داشتم من نیومدم دنبالتون اومدم ولی قشنگ نگشتم فکر کردم مردی یا..یا اینکه با کای
+:من هیچوقت به کای ملحق نمیشم بعد من فکر کردم تو مردی من فردای اون درگیری رفتم بیمارستان که گفتن همه شون مردن چطور جونگکوک چطوری زنده ای چرا بهم خبر ندادی چرا ولم کردی چرا من به درک حداقل بچه ها چرااا کوک چرا اینکار رو کردی
-:منو ببخش ا/ت
+:هه ببخشم چطور چند بار باید اینکار رو کنم اون از اون اول که هویتت رو مخفی کردی دوم احساساتم رو به بازی گرفتی سوم خودت رو زدی به مردن حالا هم اومدی میگی ببخشید واقعا که پر رویی
-:ا/ت
+:تمومش کن دیگه بسه نمیکشم کوک
-:من اینجا میمونم تا وقتی که نظرت عوض بشه
+:باشه خودت خواستی
رفتم سمت تلفن که بترسونمش سریع سمتم اومد تلفن خونه رو کوبوند روی زمین خورد و خاکشیر شد
+:چه غلطی میکنی روانی
-:هنوز اون روی منو ندیدی تمومش کن
دروغ چرا عین صگ ترسیدم
سریع سمت اتاق بچه ها رفتم و در باز کردم رفتم داخل و در رو قفل کردم
اومد در زد
-:ا/ت بچه بازی رو تموم کن
+:تا نری از اینجا بیرون نمیایم
*:مامان چی شده
+:هیچی نیست قشنگم بیاین بغلم
هردوشون دویدن بغلم
پرش زمانی ۳ ساعت بعد
جونا و جونگی روی پاهام خوابیده بودن
بلند شون کردم و گذاشتمشون روی تخت
پایان پارت۱۰۰
-:ا/ت..یعنی..من بابام
+:اوهوم
-:اونا..بچه های منن
+:اوهوم
-:وایی
کلافه چنگی به موهاش زد
-:نه نه نباید اینطوری میشد وایی خدا من چیکار کردم وایی
به سمتم اومد بازوهام رو گرفت
-:من چیکار کردم ا/ت ۸ یال از عشقم دور بودم من بچه داشتم من نیومدم دنبالتون اومدم ولی قشنگ نگشتم فکر کردم مردی یا..یا اینکه با کای
+:من هیچوقت به کای ملحق نمیشم بعد من فکر کردم تو مردی من فردای اون درگیری رفتم بیمارستان که گفتن همه شون مردن چطور جونگکوک چطوری زنده ای چرا بهم خبر ندادی چرا ولم کردی چرا من به درک حداقل بچه ها چرااا کوک چرا اینکار رو کردی
-:منو ببخش ا/ت
+:هه ببخشم چطور چند بار باید اینکار رو کنم اون از اون اول که هویتت رو مخفی کردی دوم احساساتم رو به بازی گرفتی سوم خودت رو زدی به مردن حالا هم اومدی میگی ببخشید واقعا که پر رویی
-:ا/ت
+:تمومش کن دیگه بسه نمیکشم کوک
-:من اینجا میمونم تا وقتی که نظرت عوض بشه
+:باشه خودت خواستی
رفتم سمت تلفن که بترسونمش سریع سمتم اومد تلفن خونه رو کوبوند روی زمین خورد و خاکشیر شد
+:چه غلطی میکنی روانی
-:هنوز اون روی منو ندیدی تمومش کن
دروغ چرا عین صگ ترسیدم
سریع سمت اتاق بچه ها رفتم و در باز کردم رفتم داخل و در رو قفل کردم
اومد در زد
-:ا/ت بچه بازی رو تموم کن
+:تا نری از اینجا بیرون نمیایم
*:مامان چی شده
+:هیچی نیست قشنگم بیاین بغلم
هردوشون دویدن بغلم
پرش زمانی ۳ ساعت بعد
جونا و جونگی روی پاهام خوابیده بودن
بلند شون کردم و گذاشتمشون روی تخت
پایان پارت۱۰۰
۵.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.