عشق سیاه
#عشق_سیاه
-:تو زنگ نمیزنی
+:چرا میزنم
-:تو منو تحویل نمیدی
+:امتحانش رایگانه
-:واقعا امتحانش رایگانه
منظورش رو نگرفتم
صورتش رو نزدیک صورتم آورد
نفساش هر لحظه نزدیک تر میشد
اومد لباش رو روی لبام بذاره که
سیلی محکمی زدم توی گوشش
ناباورانه دستش رو گذاشت روی صورتش و بهم نگاه کرد
-:ت..توو..منو زدی
+:آره زدم
دستش رو روی گلوم گذاشت و محکم فشار داد و بیشتر چفت دیوارم کرد
از بین دندون های قفل شدش که خیلی سعی میکرد عصبانیتش رو کنترل کنه گفت
-:ببین درسته عوض شدی چند روز با یکی بودی و ازش توله دار شدی ولی قرار نیست به اون پایبند باشی
به سختی نفس میکشید بخ زور گفتم
+:آره...حق...با توی..چند وقت عشقش بودم...بچه هاش..رو در نبودش..بزرگ کردم...دقیقا وقتی بهش احتیاج داشتم..نبود...با اینکه عاشقش بودم...ولم کرد توی سختی هام...الانم..حق با تویه..نباید بهت..پایبند..باشم
وقتی متوجه حرفم شد
حلقه دستاش دور گردنم شل شد
چشماش پر از سوال شد
-:تو..تو چی میگی
به سرفه افتادم
سریع نفس های عمیق کشیدم
داشتم خفه میشدم
+:همون که..شنیدی
-:این امکان نداره
+:چطور..چرا
-:من و تو ..
+:من تا حالا به غیر از تو با هیچ کس دیگه نبودم
-:یعنی .. اونا
+:آره اونا بچه هاتن یا بهتره بگم بچه هامونن
شوکه شده نگاهم میکرد
دهنش رو عین ماهی باز و بسته میکرد ولی یه کلمه هم ازش خارج نمیشد
بعد چند ثانیه که ویندوزش اومد بالا گفت
-:ا/ت..یعنی..من..بابام
پایان پارت۹۹
-:تو زنگ نمیزنی
+:چرا میزنم
-:تو منو تحویل نمیدی
+:امتحانش رایگانه
-:واقعا امتحانش رایگانه
منظورش رو نگرفتم
صورتش رو نزدیک صورتم آورد
نفساش هر لحظه نزدیک تر میشد
اومد لباش رو روی لبام بذاره که
سیلی محکمی زدم توی گوشش
ناباورانه دستش رو گذاشت روی صورتش و بهم نگاه کرد
-:ت..توو..منو زدی
+:آره زدم
دستش رو روی گلوم گذاشت و محکم فشار داد و بیشتر چفت دیوارم کرد
از بین دندون های قفل شدش که خیلی سعی میکرد عصبانیتش رو کنترل کنه گفت
-:ببین درسته عوض شدی چند روز با یکی بودی و ازش توله دار شدی ولی قرار نیست به اون پایبند باشی
به سختی نفس میکشید بخ زور گفتم
+:آره...حق...با توی..چند وقت عشقش بودم...بچه هاش..رو در نبودش..بزرگ کردم...دقیقا وقتی بهش احتیاج داشتم..نبود...با اینکه عاشقش بودم...ولم کرد توی سختی هام...الانم..حق با تویه..نباید بهت..پایبند..باشم
وقتی متوجه حرفم شد
حلقه دستاش دور گردنم شل شد
چشماش پر از سوال شد
-:تو..تو چی میگی
به سرفه افتادم
سریع نفس های عمیق کشیدم
داشتم خفه میشدم
+:همون که..شنیدی
-:این امکان نداره
+:چطور..چرا
-:من و تو ..
+:من تا حالا به غیر از تو با هیچ کس دیگه نبودم
-:یعنی .. اونا
+:آره اونا بچه هاتن یا بهتره بگم بچه هامونن
شوکه شده نگاهم میکرد
دهنش رو عین ماهی باز و بسته میکرد ولی یه کلمه هم ازش خارج نمیشد
بعد چند ثانیه که ویندوزش اومد بالا گفت
-:ا/ت..یعنی..من..بابام
پایان پارت۹۹
۳.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.