اعتراف میکنم اول ابتدایی که بودم یه دزده منو سوار موتورش

اعتراف میکنم اول ابتدایی که بودم یه دزده منو سوار موتورش کرد...

هیچی دیگه خودش اومد نزدیک خونمون پیادم کرد و گفت:« برو فقط برو! مخمو خوردی انقدر حرف زدی...»

زهرمار نخند...کمبود هم صحبت درد داره، خنده نداره...
دیدگاه ها (۹)

بلا نسبتہ بَعضیــاهـرچے بیشتـَـر " آدمــا" رو میـشنـاسمعلاقَ...

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ !ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻫﻤﯿﻦ “ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ” ﻫﺎ“ ﻋﺰﯾﺰﻡ ” ﻫﺎ“ ﻣﻬﺮﺑﺎ...

بعد از مدت ها دیدمش!!دستامو گرفت و گفت:چقدر دستات تغییر کردن...

خـدایـا مـن ازش مـیـگـذرم و میـبـخـشـمولـــــی تــو دهـنـشـو...

کیوت ولی خشن پارت ۱۹ا.ت : (جیغ) چیکار میکنی آییییی ولم کنکوک...

دارک ترین عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط