عشقی از جنس نفرت
عشقی از جنس نفرت
پارت۱
سلام من ا/ت هستم چند سال پیش تی یک حادثه مادر و پدرمو از دست دادم و تنها زندگی میکنم از اون موقع خودم کار میکنم چون وضع مالی خوبی ندارم همیشه توی مدارس سطح پایین درس میخوندم و همیشه ارزو داشتم برم دبیرستان کالیفرنیا(اسم دبیرستانه)
با هزاران ، هزار بدبختی پولم رو جمع کردم و رفتم تو اون دبیرستان ، الان شبه و من از کافه دارم میرم خونه(ا/ت تو کافه کار میکنه)تا رسیدم خونه خودم رو پرت کردم رو تخت
ویو به صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
شت ساعت۶:۳۳دقیقه بود باید ۷:٠٠اونجا باشم رفتم سرویس و کارهای مربوطه رو انجام دادم اومدم نگاه کردم دیدم ساعت۶:۳۸دقیقس، اخیش کلی وقت داشتم رفتم یه دوش ۱۰مینی گرفتم اومدم موهام رو خشک کردم و روتین رو انجام دادم لباسم رو پوشیدم یه بالم لب صورتی زدم و ضد آفتاب زدن نگاه به ساعت کردم وای نه ساعت۶:۵۵دقیقا بدو بدو رفتم
ویو به چند دقیقه بعد
بلخره رسیدم(ا/ت خونش کنار مدرسس برای همین زود میرسه) خیلی ذوق داشتم بالاخره دارم وارد مدرسه ارزو هام میشم نفس عمیق کشیدم رفتم داخل
یه عالمه نگاخ رو من بود یکم خجالت کشیدم رفتم سمت دفتر مدیر در زدزدم
در زدم (علامت مدیر&علامت ا/ت )
&بفرمایید
سلام
&سلام تو باید دانش اموز جدیدی باشی
لی ا/ت
بله،درسته میشه بپرسم کلاسم کجاست
&بله ، عه چه به موقع معلمت اومد با اون برو (علامت معلم اقای کیم*)
* سلام ،چیشده؟
&سلام،این دانش اموز انتقالیه با خودت ببرش کلاس
*چشم ، بیا دخترم
چشم
ویو ادمین
به سمت کلاس حرکت کردن و رسیدن
*من اول میرم بعد تو بیا
چشم،اقا
نویسنده: جانگ می
خب نظرتون؟
حسابی حمایت کنید و به نویسنده جدیدمون انرژی بدید فندقام
پارت۱
سلام من ا/ت هستم چند سال پیش تی یک حادثه مادر و پدرمو از دست دادم و تنها زندگی میکنم از اون موقع خودم کار میکنم چون وضع مالی خوبی ندارم همیشه توی مدارس سطح پایین درس میخوندم و همیشه ارزو داشتم برم دبیرستان کالیفرنیا(اسم دبیرستانه)
با هزاران ، هزار بدبختی پولم رو جمع کردم و رفتم تو اون دبیرستان ، الان شبه و من از کافه دارم میرم خونه(ا/ت تو کافه کار میکنه)تا رسیدم خونه خودم رو پرت کردم رو تخت
ویو به صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
شت ساعت۶:۳۳دقیقه بود باید ۷:٠٠اونجا باشم رفتم سرویس و کارهای مربوطه رو انجام دادم اومدم نگاه کردم دیدم ساعت۶:۳۸دقیقس، اخیش کلی وقت داشتم رفتم یه دوش ۱۰مینی گرفتم اومدم موهام رو خشک کردم و روتین رو انجام دادم لباسم رو پوشیدم یه بالم لب صورتی زدم و ضد آفتاب زدن نگاه به ساعت کردم وای نه ساعت۶:۵۵دقیقا بدو بدو رفتم
ویو به چند دقیقه بعد
بلخره رسیدم(ا/ت خونش کنار مدرسس برای همین زود میرسه) خیلی ذوق داشتم بالاخره دارم وارد مدرسه ارزو هام میشم نفس عمیق کشیدم رفتم داخل
یه عالمه نگاخ رو من بود یکم خجالت کشیدم رفتم سمت دفتر مدیر در زدزدم
در زدم (علامت مدیر&علامت ا/ت )
&بفرمایید
سلام
&سلام تو باید دانش اموز جدیدی باشی
لی ا/ت
بله،درسته میشه بپرسم کلاسم کجاست
&بله ، عه چه به موقع معلمت اومد با اون برو (علامت معلم اقای کیم*)
* سلام ،چیشده؟
&سلام،این دانش اموز انتقالیه با خودت ببرش کلاس
*چشم ، بیا دخترم
چشم
ویو ادمین
به سمت کلاس حرکت کردن و رسیدن
*من اول میرم بعد تو بیا
چشم،اقا
نویسنده: جانگ می
خب نظرتون؟
حسابی حمایت کنید و به نویسنده جدیدمون انرژی بدید فندقام
- ۱۳.۴k
- ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط