عشقی از جنس نفرت
عشقی از جنس نفرت
پارت۲
ویو ا/ت
معلم رفت سر کلاس بهم گفت منتظر بمونم هرموقع صدام زد برم داخل
*خب بچه ها ساکت،امروز یه دانش آموز جدید داریم.دخترم بیا تو
رفتم داخل و روبه رو بچه ها وایستادم
*خودت رو معرفی کن
+سلام بچه ها من لی ا/ت هستم امیدوارم باهم کنار بیایم(بعد یک لبخند زد)
*خب دخترم میتونی بری اونجا کنار پنجره پیشه لونا بشینی
+کجا،اونجا(با انگش به یه مکان اشاره کرد)
*اره
رفتم نشستم که دختره گفت
(علامت لونا∆)
∆سلام من جانگ لونا هستم
+منم لی ا/ت هستم
معلم شروع به درس داد
چند دقیقه بعد.زنگ تفریح خورد
∆میای بریک کافه تریا
+اره بریم
رفتیم اونجا من شیر کاکائو و اون آب پرتغال سفارش داد
همینطور داشتیم میخوردیم که یهو یه دختری اونجا جیغ کشید برگشتم دیدم یه پسر زد تو گوش دختره ، چندتا پسر دور اون یکی پسره بودن انگار اکیپ بودن نمیدونم چرا عصبانی شدم رفتم اونجا پسره رو هول دادم رفتم پیش دختره و دختر رو بلند کردم یهو پسره گفت
پسره:داری چه گوهی میخوری
+خودت داری چه گوهی میخوری ، چرا دختر مردم رو میزنی
پسره: به تو مربوط نیس
+برو بابا ، (رو به دختره)حالت خوبه
دختر:آر...ر..آررره(با لکنت)
.
.
.
بعد که اینو گفت فرار کرد
پسره:مثل اینکه نمیدونی من کیم
+هر خری میخوای باش
پسره:هِه(پوزخند)انگار یکی هوس مردن کرده
داشت میومد نزدیکم که لونا منو کشید برد
∆داشتی چیکار میکردی(ترسیده)
+چته چرا ترسیدی
∆میدونی داشتی با کی دعوا میکردی
+نه ، مگه اون کیه
∆اون جئون جونگ کوکه ،قلدر مدرسه باباش این مدرسرو ساخته اینجا با اسم کوک میشناسنش،ا/ت جان جدت هرکاری میکنی با اون دعوا نکن
+نمیتونم
∆چرا
+رو مخمه
∆دختر ، اگه رو مخش بری این جارو برات جهنم میکنه
+غلط میکنه
∆باشه خود دانید ، از ما گفتن از شما نشنیدن
رفتیم سر کلاس ، عجیب بود کلاس ساکت بود رفتم نشستم منتظر لونا بودم(لونا رفت آبخری)یهو یه سطل آب یخ ریخ روم بعد چند نفر از پشت میزا در اومدن و خندیدن برگشتم دیدم همون پسره کوک بود عصبانی شدم
)علامت کوک-)
-هنوز جرعت داری زبون درازی کنی
دست خودم نبود زدم تو گوشش
خیلی عصبانی شد دستش رو برد بالا که یهو یه دختره اومد
دختره :کوک داری چیکار میکنی(عصبانی)
-چیسو، تو کاریت نباشه
چیسو:برو اونر ببینم
بعد اون دختره اومد پیشم یه حوله اورد
چیسو:بزار کمکت کنم
+ممنون
نویسنده: جانگ می
خب فندقام چجور بود دوست داشتید؟
پارت۲
ویو ا/ت
معلم رفت سر کلاس بهم گفت منتظر بمونم هرموقع صدام زد برم داخل
*خب بچه ها ساکت،امروز یه دانش آموز جدید داریم.دخترم بیا تو
رفتم داخل و روبه رو بچه ها وایستادم
*خودت رو معرفی کن
+سلام بچه ها من لی ا/ت هستم امیدوارم باهم کنار بیایم(بعد یک لبخند زد)
*خب دخترم میتونی بری اونجا کنار پنجره پیشه لونا بشینی
+کجا،اونجا(با انگش به یه مکان اشاره کرد)
*اره
رفتم نشستم که دختره گفت
(علامت لونا∆)
∆سلام من جانگ لونا هستم
+منم لی ا/ت هستم
معلم شروع به درس داد
چند دقیقه بعد.زنگ تفریح خورد
∆میای بریک کافه تریا
+اره بریم
رفتیم اونجا من شیر کاکائو و اون آب پرتغال سفارش داد
همینطور داشتیم میخوردیم که یهو یه دختری اونجا جیغ کشید برگشتم دیدم یه پسر زد تو گوش دختره ، چندتا پسر دور اون یکی پسره بودن انگار اکیپ بودن نمیدونم چرا عصبانی شدم رفتم اونجا پسره رو هول دادم رفتم پیش دختره و دختر رو بلند کردم یهو پسره گفت
پسره:داری چه گوهی میخوری
+خودت داری چه گوهی میخوری ، چرا دختر مردم رو میزنی
پسره: به تو مربوط نیس
+برو بابا ، (رو به دختره)حالت خوبه
دختر:آر...ر..آررره(با لکنت)
.
.
.
بعد که اینو گفت فرار کرد
پسره:مثل اینکه نمیدونی من کیم
+هر خری میخوای باش
پسره:هِه(پوزخند)انگار یکی هوس مردن کرده
داشت میومد نزدیکم که لونا منو کشید برد
∆داشتی چیکار میکردی(ترسیده)
+چته چرا ترسیدی
∆میدونی داشتی با کی دعوا میکردی
+نه ، مگه اون کیه
∆اون جئون جونگ کوکه ،قلدر مدرسه باباش این مدرسرو ساخته اینجا با اسم کوک میشناسنش،ا/ت جان جدت هرکاری میکنی با اون دعوا نکن
+نمیتونم
∆چرا
+رو مخمه
∆دختر ، اگه رو مخش بری این جارو برات جهنم میکنه
+غلط میکنه
∆باشه خود دانید ، از ما گفتن از شما نشنیدن
رفتیم سر کلاس ، عجیب بود کلاس ساکت بود رفتم نشستم منتظر لونا بودم(لونا رفت آبخری)یهو یه سطل آب یخ ریخ روم بعد چند نفر از پشت میزا در اومدن و خندیدن برگشتم دیدم همون پسره کوک بود عصبانی شدم
)علامت کوک-)
-هنوز جرعت داری زبون درازی کنی
دست خودم نبود زدم تو گوشش
خیلی عصبانی شد دستش رو برد بالا که یهو یه دختره اومد
دختره :کوک داری چیکار میکنی(عصبانی)
-چیسو، تو کاریت نباشه
چیسو:برو اونر ببینم
بعد اون دختره اومد پیشم یه حوله اورد
چیسو:بزار کمکت کنم
+ممنون
نویسنده: جانگ می
خب فندقام چجور بود دوست داشتید؟
- ۱۳.۱k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط