ز دستم می روی اما صدایم در نمیآید

ز دستم‌ می‌ روی‌ اما صدایم‌ در نمی‌آید
دلم‌ میسوزد و کاری‌ ز دستم‌ بر نمی‌آید

سرم‌ را می‌گذارم‌ رویِ‌ کِتف‌ِ خواهرم‌ زینب‌
الا ای‌ محرم‌ دردم‌ چرا اکبر نمی‌آید

اگر زینب‌ نمی‌آمد گریبان‌ پاره‌ می‌کردم‌
تحمل‌ می‌رود اما شب‌ غم‌ سر نمی‌آید

الا ای‌ سرو بی‌ همتا، عصای‌ِ پیریِ‌ بابا
به والله‌ِ سرم‌ دیگر از این‌ بدتر نمی‌آید
دیدگاه ها (۱)

برسر نعش #گل_ام_بنین غوغا شدهمه گفتند:حسین بن علی تنها شدتا ...

زیارت امام حسین در شب و روز #عاشورا بسیار بافضیلته:السلام عل...

گر بال و پر زند پرش از دست میرودگر تیر را کشد سرش از دست میر...

امان ز لحظه یِ آخر که دست و پا می زدعموی بی کس خود را فقط صد...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط