قهوهاش را که نوشید

قهوه‌اش را که نوشید
چشمانش را بست
آرام تکیه داد،
انگار کسی را
به یاد آورده باشد
می‌گریست...
#ناشناس
پ.ن : کسی نویسندشو می‌شناسه ؟!
دیدگاه ها (۴)

چن چنیه خوشتیپ ^-^ 💖

خیلی یهویی شد :| یعنی خیلی یهویی قرار شد بیاد خونه :| خب مید...

شماعم گاهی اوقات با خودتون فکر میکنین خیلی مزخرفین و نمیتونی...

اینقد محو خانم جلسه ای شده که هر دیقه اداشو درمیاره حتی وقتی...

چشمانش؟ مانند قهوه ادم را معتاد می کرد و ستارگان همه درون چش...

قهوه‌ای جاویدان ☕ قسمت ۸ صفحه‌ ی پنجم را تمام کرد . نمی دانس...

نام:وقتی پسر داییت بود بعد از ۱۵ سال دیدیشپدر آدم در میاد از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط