ما با پاهامون جاهای مختلفی رفتیم

ما با پاهامون جاهای مختلفی رفتیم.
تو عروسی‌ها، تو مجلس ختم‌ها تولدها، خونه مامان‌بزرگ، خونه رفیقمون..
بعضی وقتا هم یه جاهایی رفتیم که نمی‌دوستیم آخرین باره..
با پاهامون جون کندیم، دویدیدم، راه رفتیم، خسته شدیم گاهی هم از حرکت ایستادیم ولی ناامید نشدیم.
پیش یار هم رفتیم با پاهامون...
بعضی اوقات هم خیلیا با پاهاشون رفتن یه جایی و دیگه برنگشتن..
برنگشتن اما ما هنوز با پاهامون همون جای همیشگی منتظریم.. انقدر منتظر موندیم که به جای علف یه مزرعه زیر پامون سبز شد..
اما اون پاهایی که رفتن دیگه هیچوقت برنگشتن و بر نمیگردن.

"من نوشت"
"رویا.کاف"
دیدگاه ها (۱۵)

me

راستش توان ندارم به زور نگهتون دارم دیگه واقعا خستم. نکنید ا...

تا حالا به دستاتون فکر کردین؟نکردین!بهشون اهمیت هم ندادین،جز...

زندگیم سوخته، ته گرفته‌..اصلا مثل کیکی که پف نکرده یا مثل غذ...

Step brother p4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط