زندگیم سوخته ته گرفته

زندگیم سوخته، ته گرفته‌..
اصلا مثل کیکی که پف نکرده یا مثل غذایی که شور شده یا بی نمک، مثل مارک پشت لباس که عین کاکتوس میزنه به کمرم، مثل تشنگی بعد از دیدن یه کابوس ساعت ۳ صبح، مثل شاگرد سلمونی که چون تو فکر یاره نصف سبیل کلفت لات محله رو میزنه و بعدش حسابی کتک میخوره، مثل جوونی که یه ماشین گرون قیمت کرایه کرده و هنوز راه نیوفتاده از شانس بدش به اندازه خرج کل زندگیش خسارت زده به ماشین، اصلا مثل زنی که بچه‌ش مرده به دنیا اومده، مثل عروس دومادی که تو راه برگشت به خونشون تصادف کردن، مثل جوون موتور سواری که موقع تک چرخ زدن افتاد و رفت زیر تریلی، مثل دختر جوونی که به زور شوهرش دادن، مثل بچه ایی که عروسکشو گم کرده، مثل غروب جمعه، مثل روز اول پاییز، مثل بی خوابی، مثل وقتی که برق رفته و شارژ گوشیت کمه، مثل رفتن زیر بارون با چتر...


_همینقدر پیش و پا افتاده همینقدر سخت همینقدر تلخ.

«من نوشت»

«ر.کاف»
دیدگاه ها (۱۰)

تا حالا به دستاتون فکر کردین؟نکردین!بهشون اهمیت هم ندادین،جز...

ما با پاهامون جاهای مختلفی رفتیم.تو عروسی‌ها، تو مجلس ختم‌ها...

https://wisgoon.com/narges.ii

یا باید رنج نکشیدن را انتخاب کرد یا دوست داشتن را.#صدام #سرم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط