Season Nightmare of Love
Season✨️3 _ Nightmare of Love💖✨️
Part140
کمی گذشت سرم رو آوردم بالا دیدم ساعت ۷ وای خاک به سرم...دیرم شد...چقدر زمان زود میگذره...سریع دویدم و شروع کردم به لباس پوشیدن...بعد پوشیدن یه پیرهن سفید و کفش های سفید پاشنه بلندم...یه آرایش لایت کردم و موهامو کمی حالت دادم و باز ریختم روی شونه هام...که از بیرون صدای بوق ماشین اومد..حدس زدم جیمینه...رفتم دم در دیدم بله...آقا با یه کت و شلوار مشکلی...نکته داده بود به ماشین رفتم طرفش
جیمین: اوو...ببخشید خانم شماره میدی؟
سویون: برو آقا مزاحم نشو من دوست پسر دارم
جیمین: جون...یعنی از من خوشگل تره
سویون: معلومه که خوشگل تره...
جیمین: حالا بیا و باهاش کات کن بیا با من...
سویون: عمران...
جیمین: جوننن
سویون: خوشگل کردی جیمین شی
جیمین: آره عشقم...برا ملکم خوشگل کردم...
سویون: ندزدنت
جیمین: پس سفت بچسب
سویون: چشم...بریم
جیمین بریم...
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم..یه کم بعد رسیدیم به یه رستوران شیک و خوشگل...ولی عجیب بود..هیچ کس اونجا نبود...جیمین بازوش رو به طرفم گرفت و منم دستم رو حلقه کردم دور بازوش...وارد شدیم حدمت کار ها تعظیمی کردن روی زمین
با گل برگ های گل رز تا یه میز به صورت راه رو تزئین شده بود...با جیمین به طرف اون میز حرکت کردیم...میز...خیلی رمانتیک و خوشگل...با شمع و گلبرگ و گل تزئين شده بود...و اهنگ ملایم و آرومی فضا رو رمانتیک تر کرده بود...با هیجان به جیمین نگاه کردم..که نگاهی پر از عشق تحویلم داد...جلو رفت و سندلی رو عقب کشید
جیمین: بفرمایید خانم کیم
جلو رفتم و روی صندلی نشستم...خودش هم رو به روم نشست...
جیمین: چی میخوری عشقم؟...
سویون ویو
نگاهی به منو کردم...و بعد به جیمین
سویون: هرچی تو بخوری...تو منو مهمون کردی...
جیمین لبخندی کرد و بعد گارسن رو صدا زد
گارسن: چی میل دارید؟
جیمین: همون همیشگی...
گارسن: بله...الان براتون میارم...
کمی گذشت که غذا رو برامون با یه شیشه مشروب آوردن...شروع کردیم به غذا خوردن و گاهی بینش میخندیدیم...غذا مون تموم شده بود که جیمین بلند شد...
....
ادامه دارد....
Part140
کمی گذشت سرم رو آوردم بالا دیدم ساعت ۷ وای خاک به سرم...دیرم شد...چقدر زمان زود میگذره...سریع دویدم و شروع کردم به لباس پوشیدن...بعد پوشیدن یه پیرهن سفید و کفش های سفید پاشنه بلندم...یه آرایش لایت کردم و موهامو کمی حالت دادم و باز ریختم روی شونه هام...که از بیرون صدای بوق ماشین اومد..حدس زدم جیمینه...رفتم دم در دیدم بله...آقا با یه کت و شلوار مشکلی...نکته داده بود به ماشین رفتم طرفش
جیمین: اوو...ببخشید خانم شماره میدی؟
سویون: برو آقا مزاحم نشو من دوست پسر دارم
جیمین: جون...یعنی از من خوشگل تره
سویون: معلومه که خوشگل تره...
جیمین: حالا بیا و باهاش کات کن بیا با من...
سویون: عمران...
جیمین: جوننن
سویون: خوشگل کردی جیمین شی
جیمین: آره عشقم...برا ملکم خوشگل کردم...
سویون: ندزدنت
جیمین: پس سفت بچسب
سویون: چشم...بریم
جیمین بریم...
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم..یه کم بعد رسیدیم به یه رستوران شیک و خوشگل...ولی عجیب بود..هیچ کس اونجا نبود...جیمین بازوش رو به طرفم گرفت و منم دستم رو حلقه کردم دور بازوش...وارد شدیم حدمت کار ها تعظیمی کردن روی زمین
با گل برگ های گل رز تا یه میز به صورت راه رو تزئین شده بود...با جیمین به طرف اون میز حرکت کردیم...میز...خیلی رمانتیک و خوشگل...با شمع و گلبرگ و گل تزئين شده بود...و اهنگ ملایم و آرومی فضا رو رمانتیک تر کرده بود...با هیجان به جیمین نگاه کردم..که نگاهی پر از عشق تحویلم داد...جلو رفت و سندلی رو عقب کشید
جیمین: بفرمایید خانم کیم
جلو رفتم و روی صندلی نشستم...خودش هم رو به روم نشست...
جیمین: چی میخوری عشقم؟...
سویون ویو
نگاهی به منو کردم...و بعد به جیمین
سویون: هرچی تو بخوری...تو منو مهمون کردی...
جیمین لبخندی کرد و بعد گارسن رو صدا زد
گارسن: چی میل دارید؟
جیمین: همون همیشگی...
گارسن: بله...الان براتون میارم...
کمی گذشت که غذا رو برامون با یه شیشه مشروب آوردن...شروع کردیم به غذا خوردن و گاهی بینش میخندیدیم...غذا مون تموم شده بود که جیمین بلند شد...
....
ادامه دارد....
- ۱۹.۴k
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط