........your love.......
part:1
https://wisgoon.com/hashtag/your/
همونطور ک معرفی کردم کیم ا/تم
از دانشگاه امدم ک مامانم گفت :
م.ت: ا/ت سریع وسایلتو جمع کن باید بریم خونه پدر نا تنیت
ا/ت :چی فکر کردی من خونه اون عو*ضی میام با اون بسر بادمجونش (اممممم ا/ت😠😒) کور خوندی مامان
م.ت:غلط میکنی، دفعه اخرت باشه اینطوری راجبش صحبت میکنی احترام بزرگترت رو نگه دار (داد)
ا/ت :هه بزرگتر حاضرم ب سگ احترام بزارم ولی ب اون نه (داد)
ویو مادر ات:
تا امدم بزنم تو گوشش ک دیدم کریس امد داخل(اسم پیدا نکردم دوستان 👍)
کریس :دخترا چخبره خونه رو گذاشتین رو سرتون
م.ت:او عزیزم کی امدی؟ هیچی این دختر یکم با من لجه. ا/ت سلامتو خوردی؟
ویو ات :ایشی گفتمو چمدونم رو با بغض جمع کردم و داشتم میرفتم ک گفت :
کریس: کمک نمیخوای دخترم
با شنیدن این کلمه حرصم گرفت و گفتم
ا/ت:لازم نکرده در ضمن منو دخترم صدا نکن اصلا با من حرف نزن چون حالم ازت بهم میخوره
مامانم با عصبانیت داشت میومد سمتم ک اون جلوشو گرفت و من رفتم تو ماشین
10 دقیقه بعد
اههه بلاخره امدن.
تو تمام مدتی ک تو راه بودیم داشتم ب این فکر میکردم ک چطور مادرم انقدر عوض شد ؟ چطور اون میخواست منو بخاطر اون مرد بزنه بغضم گرفت و شروع کردم ب اروم گریه کردن
ویو لینو :
میدونید دیگه لینو هستم.
داشتم زندگیمو میکردم ک بابام گفت :
کریس: خونرو مرتب کن میخوام برم دنبال زنمو بیارمش تو اتاقتم جا باز کن برای خواهرت و درو بست و رفت.
از سر عصبانیت مشتی ب میز کنارم زدم
لینو:مردک عوضی اههههه خونمو ب جوش میاره
همینجوری با خودم کلنجار رفتم تا کارای خونه تموم شد
رفتم لباسامو عوض کردم امدم پایین ک دیدم :..................
end........
شرط پارت بعدی :30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی گوناه دام بگو؟ 🥺🥺
ببینم لایک هارو چیکار میکنین
https://wisgoon.com/hashtag/your/
همونطور ک معرفی کردم کیم ا/تم
از دانشگاه امدم ک مامانم گفت :
م.ت: ا/ت سریع وسایلتو جمع کن باید بریم خونه پدر نا تنیت
ا/ت :چی فکر کردی من خونه اون عو*ضی میام با اون بسر بادمجونش (اممممم ا/ت😠😒) کور خوندی مامان
م.ت:غلط میکنی، دفعه اخرت باشه اینطوری راجبش صحبت میکنی احترام بزرگترت رو نگه دار (داد)
ا/ت :هه بزرگتر حاضرم ب سگ احترام بزارم ولی ب اون نه (داد)
ویو مادر ات:
تا امدم بزنم تو گوشش ک دیدم کریس امد داخل(اسم پیدا نکردم دوستان 👍)
کریس :دخترا چخبره خونه رو گذاشتین رو سرتون
م.ت:او عزیزم کی امدی؟ هیچی این دختر یکم با من لجه. ا/ت سلامتو خوردی؟
ویو ات :ایشی گفتمو چمدونم رو با بغض جمع کردم و داشتم میرفتم ک گفت :
کریس: کمک نمیخوای دخترم
با شنیدن این کلمه حرصم گرفت و گفتم
ا/ت:لازم نکرده در ضمن منو دخترم صدا نکن اصلا با من حرف نزن چون حالم ازت بهم میخوره
مامانم با عصبانیت داشت میومد سمتم ک اون جلوشو گرفت و من رفتم تو ماشین
10 دقیقه بعد
اههه بلاخره امدن.
تو تمام مدتی ک تو راه بودیم داشتم ب این فکر میکردم ک چطور مادرم انقدر عوض شد ؟ چطور اون میخواست منو بخاطر اون مرد بزنه بغضم گرفت و شروع کردم ب اروم گریه کردن
ویو لینو :
میدونید دیگه لینو هستم.
داشتم زندگیمو میکردم ک بابام گفت :
کریس: خونرو مرتب کن میخوام برم دنبال زنمو بیارمش تو اتاقتم جا باز کن برای خواهرت و درو بست و رفت.
از سر عصبانیت مشتی ب میز کنارم زدم
لینو:مردک عوضی اههههه خونمو ب جوش میاره
همینجوری با خودم کلنجار رفتم تا کارای خونه تموم شد
رفتم لباسامو عوض کردم امدم پایین ک دیدم :..................
end........
شرط پارت بعدی :30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی گوناه دام بگو؟ 🥺🥺
ببینم لایک هارو چیکار میکنین
- ۱۰.۶k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط