دخترک از پنجره بیرون را نگاه کرد آفتاب با گلهای درخشان

🔆دخترک از پنجره بیرون را نگاه کرد. آفتاب با گلهای درخشان باغچه حرف می زد و درخت بزرگ با گنجشک هایی که دوست شان داشت. ناگهان صدای نازک نوزاد با فواره ی گنجشک های روی درخت ، پر کشید.

🔆ابن ابی‌العوجا گفت: «عجب! اگر تو از یاران جعفر بن محمد هستی، بدان ‌که او هرگز این‌گونه با ما حرف نمی‌زند. او بارها این سخن‌ها را که تو آن را کفرآمیز می‌خوانی از ما شنیده؛ ولی هرگز از حدّ ادب بیرون نرفته و دشنام نداده است. او مردی بسیار خردمند، آرام و بردبار است. سخنان ما را به خوبی گوش می‌دهد تا آن‌چه در دل داریم، بر زبان بیاوریم؛

🔆 طوری که گاهی گمان می‌کنیم بر او پیروز شده‌ایم. آن‌گاه او با کم‌ترین سخن، دلیل‌های ما را باطل می‌سازد، چنان‌که نمی‌توانیم پاسخ بدهیم. اگر تو از پیروان او هستی، چنان‌که شایسته‌ی اوست با ما سخن بگو.
#فواره_گنجشک_ها #امام_جعفر_صادق(ع) #بریده_کتاب #✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#خاص #جذاب #عکس_نوشته #هنر_عکاسی #عکس #زیبا
دیدگاه ها (۱)

🔆او به ظاهر آرام و برای خاندان ما بی ضرر بود ولی…سیاستی که د...

🔆خلیفه کمی توی فکر فرو رفت، بعد لبخند تلخی زد و گفت:« این شگ...

🔆هر چند با خوانش «فواره گنجشک‌ها» خواننده‌ ممکن است، کتاب مش...

❣سلام_مولا_جانم❣🥀آرزویـــم هـمـه ایــن است.... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط