پارت ۳
#پارت_۳
یونا خیلی خیلی مضطرب نشسته بود کنار مایکی.. خیلیییی مضطرب.. مای درحال فکر بود که چه کرمی بریزه و سایو یواشکی به ایزانا نگاه میکرد.. ران هم سر آنی و ریندو کرم میریخت.. تا اینکه مای یه ایده شیطانی جدید به ذهنش رسید...
مای: راننننننننن
ران:با منی؟
مای:اره بیا یه لحظه *پوزخند شیطانی*
مای یه چیزی در گوش ران گفت.. البته ران بدبخت تقریبا نشسته بود رو زمین که مای قدش برسه... ران هم یه پوزخند شیطانی زد. مشخص نبود میخوان چیکار کنن ولی همون چیزو به یونا هم گفت.
مای:بچه هاااا بیاین یه بازییی!
شینی: یا خدا... چیه باز
مای:دو گروه میشیم و یه بازی میکنیممم! برنده دو گروه باهم مسابقه میدننن☺️✨
باجی:چی بازیه؟
مای:تو چشمای هم زل میزنیم بعد هرکی اول پلک بزنه باخته! ران بیا اول منو تو
باجی مای رو میکشه اینور.
باجی:تو چشمایه این نردبون نگاه کنی بعد تو صورت منو نگا نمیکنیی؟
مای:نردبون اونه *اشاره به هانما*
هانما: پد-
که متوجه نگاه های شینی و مایکی و ایزانا و باجی میشه..
هانما: ...
باجی:خلاصه چشایه این دراز رو نگا نمیکنی.
مای:باشه غلط کردمم ولی هم تیمی تو قرار بود چیفویو باشه🥹
باجی: ...
مای: من یا چیفویو؟
باجی: خودت از اولش میخاستی با اون دراز مسابقه بدی نبازیا!
مای: دارم برات ولی باش
مای میره جلوی ران می ایسته.
چیفویو:یکککک دوووو سهههههه
مای: ...
*چهل و دو ثانیه بعد
*ران پلک میزنه
مای:بازندههههههععع
همه بازی میکنن و بالاخره... میرسه به سایو و ایزانا تو گروه اول که آخرین نفرات گروه اول میشن... از اونطرف نوبت آنی و ریندو تو گروه دومه.. نگاه های شیطانی بین یونا ران و مای رد بدل میشه.
مای:یک... دو... سههههههععهههعسععسهستذسپشهسلرسر
ران سر ریندو و آنی رو بهم میچسبونه و یونا هم سر سایو و ایزانا.. (میدونین چیشد دیگه🤣🤣)
یکمی طول کشید تا آنی بفهمه چیشد ریندو هم هنگ کرده بود.. ایزانا هم.. به یجا خیره شده بود و سرجاش یخ زده بود. سایو هم شکل گوجه قرمز شد و دوید بیرون.. بقیه داشتن از خنده زمینو گاز میزدن..
ایزانا: سانو ماینا... انتقام میگیرم ازتتت... پارت میکنمممم! هم توووو هم این باجیه اهم اهممم!!
باجی : به من چههه نقشه مال خودشه من خبر نداشتممم!!!
مای:غلط کردییییی انتقام از منننن؟ کار یونا بودد
یونا:نقشه مال این بود من کارم به اینجا ها نمیکشه
ران: *سر تکون دادن*
یکدفعه آنی با تمام قدرتی که میتونست زد پس کله ران.
ریندو:مرتیکه پدرگوربههههههههههه بگیرم جرت بدممم
آنی:تو نمیخاد اینو جر بدیییی خودم انجامش میدممم
...........
ریندو عشقممممم برات زن گرفتم کجاییییییی
یونا خیلی خیلی مضطرب نشسته بود کنار مایکی.. خیلیییی مضطرب.. مای درحال فکر بود که چه کرمی بریزه و سایو یواشکی به ایزانا نگاه میکرد.. ران هم سر آنی و ریندو کرم میریخت.. تا اینکه مای یه ایده شیطانی جدید به ذهنش رسید...
مای: راننننننننن
ران:با منی؟
مای:اره بیا یه لحظه *پوزخند شیطانی*
مای یه چیزی در گوش ران گفت.. البته ران بدبخت تقریبا نشسته بود رو زمین که مای قدش برسه... ران هم یه پوزخند شیطانی زد. مشخص نبود میخوان چیکار کنن ولی همون چیزو به یونا هم گفت.
مای:بچه هاااا بیاین یه بازییی!
شینی: یا خدا... چیه باز
مای:دو گروه میشیم و یه بازی میکنیممم! برنده دو گروه باهم مسابقه میدننن☺️✨
باجی:چی بازیه؟
مای:تو چشمای هم زل میزنیم بعد هرکی اول پلک بزنه باخته! ران بیا اول منو تو
باجی مای رو میکشه اینور.
باجی:تو چشمایه این نردبون نگاه کنی بعد تو صورت منو نگا نمیکنیی؟
مای:نردبون اونه *اشاره به هانما*
هانما: پد-
که متوجه نگاه های شینی و مایکی و ایزانا و باجی میشه..
هانما: ...
باجی:خلاصه چشایه این دراز رو نگا نمیکنی.
مای:باشه غلط کردمم ولی هم تیمی تو قرار بود چیفویو باشه🥹
باجی: ...
مای: من یا چیفویو؟
باجی: خودت از اولش میخاستی با اون دراز مسابقه بدی نبازیا!
مای: دارم برات ولی باش
مای میره جلوی ران می ایسته.
چیفویو:یکککک دوووو سهههههه
مای: ...
*چهل و دو ثانیه بعد
*ران پلک میزنه
مای:بازندههههههععع
همه بازی میکنن و بالاخره... میرسه به سایو و ایزانا تو گروه اول که آخرین نفرات گروه اول میشن... از اونطرف نوبت آنی و ریندو تو گروه دومه.. نگاه های شیطانی بین یونا ران و مای رد بدل میشه.
مای:یک... دو... سههههههععهههعسععسهستذسپشهسلرسر
ران سر ریندو و آنی رو بهم میچسبونه و یونا هم سر سایو و ایزانا.. (میدونین چیشد دیگه🤣🤣)
یکمی طول کشید تا آنی بفهمه چیشد ریندو هم هنگ کرده بود.. ایزانا هم.. به یجا خیره شده بود و سرجاش یخ زده بود. سایو هم شکل گوجه قرمز شد و دوید بیرون.. بقیه داشتن از خنده زمینو گاز میزدن..
ایزانا: سانو ماینا... انتقام میگیرم ازتتت... پارت میکنمممم! هم توووو هم این باجیه اهم اهممم!!
باجی : به من چههه نقشه مال خودشه من خبر نداشتممم!!!
مای:غلط کردییییی انتقام از منننن؟ کار یونا بودد
یونا:نقشه مال این بود من کارم به اینجا ها نمیکشه
ران: *سر تکون دادن*
یکدفعه آنی با تمام قدرتی که میتونست زد پس کله ران.
ریندو:مرتیکه پدرگوربههههههههههه بگیرم جرت بدممم
آنی:تو نمیخاد اینو جر بدیییی خودم انجامش میدممم
...........
ریندو عشقممممم برات زن گرفتم کجاییییییی
۵۹
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.