تکپارتی
تکپارتی
*وقتی غیرتی میشه و...
روی مبل نشسته بودم و سرم تو گوشی بود و هیونم رو مبل جلوی بود بود و سرش تو گوشیش بود دیگه حوصلم سر رفت و بلند شدم و رفتم جلوی هیون و گوشی رو ازش گرفتم و خاموش کردم
_چته گوشیمو بده
+بسته دیگه اه حالم بهم خورد همش سرت تو گوشیته
_خب چی میخوای
رفتم روی پاهاش نشستم و گفتم
+بریم بار
_نه
+ترو خدا
_وای باشه برو آماده شد
+مرسی عشقم
لبای هیونو بوسیدم
_از این به بعد از این کادو ها بهم بده
+حتما
رفتم حموم و بعد چند مین اومدم بیرون و یه لباس زیبا و هات پوشیدم و بعد کمی آرایش کردم و رفتم پایین پیش هیون
+عشقم من آماده ام
_اوکی بریم دیگه
رفتیم به سمت بار و تا خواستیم وارد بشیم هیون گفت
_از کنارم جم نخور
+باشه
رفتیم داخل بار و نشستیم
از وقتی وارد بار شدیم نگاه های سنگینی روی خودم حس کردم
به هیون گفتم
+عشقم من یه دقیقه میرم دستشویی آرایشم رو درست کنم میام
_باشه مواظب خودت باش
+باشه
رفتم سمت دستشویی و آرایشم رو درست کردم و رفتم بیرون تو راهرو که بودم همون مرده که از اول بهم خیره بود جلومو گرفت و منو کیوند به دیوار
+برو اونور من شوهر دارم
÷انقدر اذیت نکن اون که نمیفهمه بیا یکم خوش بگذرونیم
+گوه نخور مرتیکه گاو
÷عصبی میشی جذاب تر میشی منم از این جور دخترا خوشم میاد
+گمشوووو
نزدیکم شد و میخواست لبامو بوس کنه که یکی اومد یه مشت توی صورتش خالی کرد درسته اون هیونجین بود
کلی اون مرد رو زد بعد دست منو گرفت و از بار رفتیم بیرون و منو پرت کرد تو ماشین معلومه خیلی عصبیه چشماش قرمز شده و رگ گردنش زده بیرون
اومد سوار ماشین شد منم برای اینکه آرومش کنم دستشو گرفتم و گفتم
+هیون آروم باش عشقم اون عوضی اذیتم نکرد
دستمو پس زد
_وقتی لباس باز بپوشی همینم داره
تو راه هیچی نگفتیم که رسیدیم به عمارت و بعد پیاده شدیم داشتم همینجور به سمت عمارت میرفتم که هیون منو کول کرد
داد زدم و گفتم
+هویییی چته دیوونه
_باید تنبیه بشی
+نموخوام
_خودتو کیوت نکن باید زیرم جون بدی
منو برد داخل و وارد اتاق شدیم و منو پرت کرد رو تختو با حالت شیطونی نگام کرد و گفت
_میخوام ۲ قلو حاملت کنم
+بکن من حاظرم
اومد روم خیمه زد خودم کت هیون رو در آوردم و انداختم روی زمین و بعد دستامو دور گردن هیون قفل کردم و محکم بوس کردم و بعد گفتم
+بذار ایندفعه من طمع گردنتو بچشم
_اوکی بیب
رفتم سراغ گردن هیون و کیس مارک های دردناکی میذاشتم و بعد جداشدم و هیون گفت
_میدونی تورو با هیچکس عوض نمیکنم
+میدونی چقدر عاشقتم که برات میمیرم
_الان زیرم جون بده
بعد رفت سراغ لباسام و...
امیدوارم خوشتون بیاد 😈💜
(خاک تو سرتون با این ذهن کثیفتون بدبختا رفتن نماز بخون 🤣)
*وقتی غیرتی میشه و...
روی مبل نشسته بودم و سرم تو گوشی بود و هیونم رو مبل جلوی بود بود و سرش تو گوشیش بود دیگه حوصلم سر رفت و بلند شدم و رفتم جلوی هیون و گوشی رو ازش گرفتم و خاموش کردم
_چته گوشیمو بده
+بسته دیگه اه حالم بهم خورد همش سرت تو گوشیته
_خب چی میخوای
رفتم روی پاهاش نشستم و گفتم
+بریم بار
_نه
+ترو خدا
_وای باشه برو آماده شد
+مرسی عشقم
لبای هیونو بوسیدم
_از این به بعد از این کادو ها بهم بده
+حتما
رفتم حموم و بعد چند مین اومدم بیرون و یه لباس زیبا و هات پوشیدم و بعد کمی آرایش کردم و رفتم پایین پیش هیون
+عشقم من آماده ام
_اوکی بریم دیگه
رفتیم به سمت بار و تا خواستیم وارد بشیم هیون گفت
_از کنارم جم نخور
+باشه
رفتیم داخل بار و نشستیم
از وقتی وارد بار شدیم نگاه های سنگینی روی خودم حس کردم
به هیون گفتم
+عشقم من یه دقیقه میرم دستشویی آرایشم رو درست کنم میام
_باشه مواظب خودت باش
+باشه
رفتم سمت دستشویی و آرایشم رو درست کردم و رفتم بیرون تو راهرو که بودم همون مرده که از اول بهم خیره بود جلومو گرفت و منو کیوند به دیوار
+برو اونور من شوهر دارم
÷انقدر اذیت نکن اون که نمیفهمه بیا یکم خوش بگذرونیم
+گوه نخور مرتیکه گاو
÷عصبی میشی جذاب تر میشی منم از این جور دخترا خوشم میاد
+گمشوووو
نزدیکم شد و میخواست لبامو بوس کنه که یکی اومد یه مشت توی صورتش خالی کرد درسته اون هیونجین بود
کلی اون مرد رو زد بعد دست منو گرفت و از بار رفتیم بیرون و منو پرت کرد تو ماشین معلومه خیلی عصبیه چشماش قرمز شده و رگ گردنش زده بیرون
اومد سوار ماشین شد منم برای اینکه آرومش کنم دستشو گرفتم و گفتم
+هیون آروم باش عشقم اون عوضی اذیتم نکرد
دستمو پس زد
_وقتی لباس باز بپوشی همینم داره
تو راه هیچی نگفتیم که رسیدیم به عمارت و بعد پیاده شدیم داشتم همینجور به سمت عمارت میرفتم که هیون منو کول کرد
داد زدم و گفتم
+هویییی چته دیوونه
_باید تنبیه بشی
+نموخوام
_خودتو کیوت نکن باید زیرم جون بدی
منو برد داخل و وارد اتاق شدیم و منو پرت کرد رو تختو با حالت شیطونی نگام کرد و گفت
_میخوام ۲ قلو حاملت کنم
+بکن من حاظرم
اومد روم خیمه زد خودم کت هیون رو در آوردم و انداختم روی زمین و بعد دستامو دور گردن هیون قفل کردم و محکم بوس کردم و بعد گفتم
+بذار ایندفعه من طمع گردنتو بچشم
_اوکی بیب
رفتم سراغ گردن هیون و کیس مارک های دردناکی میذاشتم و بعد جداشدم و هیون گفت
_میدونی تورو با هیچکس عوض نمیکنم
+میدونی چقدر عاشقتم که برات میمیرم
_الان زیرم جون بده
بعد رفت سراغ لباسام و...
امیدوارم خوشتون بیاد 😈💜
(خاک تو سرتون با این ذهن کثیفتون بدبختا رفتن نماز بخون 🤣)
۱۲.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.