دوپارتی(اخر)
دوپارتی(اخر)
*وقتی باهاش دعوا میکنی و...
با هیون رفتیم خونه و همون اول بدون اهمیت به هیون رفتم تو عمارت و رفتم داخل عمارت و لباسم رو با تیشرت و شلوار لش عوض کردم و بعد آرایشم رو پاک کردم که هیون اومد داخل عصبی کتشو پرت کرد روی تخت یه نگاه ترسناکی به من کرد و گفت
_تو چطور جرعت کردی فیلیکس رو ببوسی میخوای همونجا جلوش لخت شو و همدیگه رو بکنین(بچم جوگیر شد🤣)
+واقعا برات متاسفم تو داشتی نزدیک اون دختر میشدی و یجور باهاش گرم گرفتی انگار من وجود نداشتم
دیگه میرفتی لبشو بوس میکردی و...
سوزشی سمت چپ صورتم حس کردم که باعث شد حرفم قطع بشه
چشمام پر اشک شد ولی گریه نکردم
+بخاطر اون دختر اشغال بهم سیلی زدی حتما دوسش داری
_ات ببخشید بخدا دیت خودم نبود میدونی عصبی میشم کارام دیت خودم نیود ولی باید قبول کنی تقصیر توهم بود
بدون حرفی رفتم رو تخت و دراز کشیدم و پتو رو دادم روی خودم و اصلا خوابم نمیبرد
هیون رفت حموم و بعد چند دقیقه اومد و فقط یه شرتک پوشید
پتو رو روی سرم دادم
هیون اومد پتو رو از صورتم کشید و بالا سرم بود کنارم دراز کشیده بود
_کیوت من ناراحت نشو
دستشو نوازش بار روی جایی که سیلی زده بود کشید که پسش زدم
+نکن
_قهری الان
+اره
_خب اگه برات شیرکاکائو و خوراکی بخرم آشتی میکنی
+ارهههه
پریدم بغلش
_یادته تو مهمونی گفتم یه جایزه دیگه بهم باید بدی الان بده
+چی
_یه شب خوببب
+حوصله ندارم
_نمیشه
هیون روم خیمه زد و لبامو محکم مک میزد و بعد ۱۰ دقیقه جدا شد و گردنمو مک میزد بعد جدا شد و گفت
_خیلی عاشقتم تورو با هیچکس عوض نمیکنم
+منم دوست دارم ددی
_قربون ددی گفتن برم
وقتی خواستی ناله کنی اینو بگو
خندیدم
بعد هیون رفت سراغ لباسم و درشون آورد و...
end💌
*وقتی باهاش دعوا میکنی و...
با هیون رفتیم خونه و همون اول بدون اهمیت به هیون رفتم تو عمارت و رفتم داخل عمارت و لباسم رو با تیشرت و شلوار لش عوض کردم و بعد آرایشم رو پاک کردم که هیون اومد داخل عصبی کتشو پرت کرد روی تخت یه نگاه ترسناکی به من کرد و گفت
_تو چطور جرعت کردی فیلیکس رو ببوسی میخوای همونجا جلوش لخت شو و همدیگه رو بکنین(بچم جوگیر شد🤣)
+واقعا برات متاسفم تو داشتی نزدیک اون دختر میشدی و یجور باهاش گرم گرفتی انگار من وجود نداشتم
دیگه میرفتی لبشو بوس میکردی و...
سوزشی سمت چپ صورتم حس کردم که باعث شد حرفم قطع بشه
چشمام پر اشک شد ولی گریه نکردم
+بخاطر اون دختر اشغال بهم سیلی زدی حتما دوسش داری
_ات ببخشید بخدا دیت خودم نبود میدونی عصبی میشم کارام دیت خودم نیود ولی باید قبول کنی تقصیر توهم بود
بدون حرفی رفتم رو تخت و دراز کشیدم و پتو رو دادم روی خودم و اصلا خوابم نمیبرد
هیون رفت حموم و بعد چند دقیقه اومد و فقط یه شرتک پوشید
پتو رو روی سرم دادم
هیون اومد پتو رو از صورتم کشید و بالا سرم بود کنارم دراز کشیده بود
_کیوت من ناراحت نشو
دستشو نوازش بار روی جایی که سیلی زده بود کشید که پسش زدم
+نکن
_قهری الان
+اره
_خب اگه برات شیرکاکائو و خوراکی بخرم آشتی میکنی
+ارهههه
پریدم بغلش
_یادته تو مهمونی گفتم یه جایزه دیگه بهم باید بدی الان بده
+چی
_یه شب خوببب
+حوصله ندارم
_نمیشه
هیون روم خیمه زد و لبامو محکم مک میزد و بعد ۱۰ دقیقه جدا شد و گردنمو مک میزد بعد جدا شد و گفت
_خیلی عاشقتم تورو با هیچکس عوض نمیکنم
+منم دوست دارم ددی
_قربون ددی گفتن برم
وقتی خواستی ناله کنی اینو بگو
خندیدم
بعد هیون رفت سراغ لباسم و درشون آورد و...
end💌
۱۰.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.