شات

شات(⁴)
ج:میای خونمون یا من بیام
شوگا: هر طور راحتی
ج: پس من یا ی ساعت دیگه اونجام
ش: باش
*پایان مکالمه*
جیمین رسید دم در خونه زنگ و زد شوگا باز کرد
شوگا:خوش اومدی بیا تو*سرد*
ج:سلام مرسی
شوگا: بشین
ج: باش مرسی .. میشه دوتا قهوه درست کنی بیاری بعد بهت میگم
ش: باش
شوگا رفت قهوه درست کرد اورد ؛
ش: جیمین بشین من الان میام
ج:کجا؟
ش:سرویس
ج:باشه منتظرم
شوگا که رفت جمین از تو جیبش قرص بیهوش کننده رو دراورد ریخت تو قهوه شوگا
فلش بک به موقعی که لنا پیش کوک بود:/
کوک:ی فکری دارم
لنا: چ فکری؟
کوک:وایسا میفهمی
گوشیشو دراورد و به جیمین زنگ زد:
*مکالمه*
ک:سلام هیونگ
ج: سلام کوک چطوری؟
ک: خوبم .. میگم .. ی خواهشی ازت دارم
ج: باشه بگو چی میخوای
ک:باید ی کاری کنیم شوگا هیونگ‌به حرفمون گوش بده ی راهی به ذهنم رسید که تو باید انجام بدی من نمیتونم
ج:خو بگو ببینم چیه؟؟
ک: باید بهش قرص خواب اور بدی که وقتی خواش برد بیارمی اینجا همه چیو بهش بگیم انکاری هیچ راه دیگه ای نداره
ج: واقعا لازمه تا این حد پیش بریم؟؟
ک: عاره لازمه وگرنه زندگی هیونگ و زنداداش از هم میپاشه
ج: باشه انجام میدم
ک:ممنون هیونگ😘
پایان فلش بک:/
بعد چند دقیقه شوگا اومد


مایل به لایک🤔❤
با نظراتتون خوشحالم کنید🫂🖇❤
دیدگاه ها (۳۰)

شات (⁵)بعد چند دقیقه شوگا اومد ش:خب بگو ببینم چی میخوای؟؟ج: ...

شات (⁶) (اعضا=¥)لنا: راستش من یه نقشه ای دارم ی نشه ی متفاوت...

شات (³)شوگاویو:/میدونستم سویا هر روز با یکیه ولی برا دراوردن...

شات (²)ی صدایی اومد رفدم ببینم کیه دیدماون... اون.. شوگا بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط