شات (⁶)
شات (⁶)
(اعضا=¥)
لنا: راستش من یه نقشه ای دارم ی نشه ی متفاوت
¥: خوب چه نقه ای بگو ببینم
پایان فلش بک:/
فلش بک به روز تولد:/
خب کوک تو مثلا داری منو میبوسی بعد جیمین ازمون عکس میگیره میفرسته برای شوگا
ک: خب؟؟
لنا: اونم فک میکنه منو تو باهمیم سری میاد اینجا و سوپرایز همیننن
ک: میگم این ی زره زیاده روی نیس اخه؟؟؟
لنا: ن میخوام متفاوت باشه سوپرایزم
خب بیا
ک: باشه
جیمین عکسو انداخت و به شوگا فرستاد
شوگا که خونش به جوش اومده بود سری خودشو رسوند به کافه ای ک کوک و لنا اونجا بودن
شوگا رفت بالا سر لنا و کوک
ش: بهههههه میبینن کا دور از چشم من هرزگی میکنی
لنا: باورم نمیشه الان چی گفت؟؟ *تو دلش*
به روی خودم نیاوردم بلند شدم وگفدم سوپرایز🥳
اعضا از پشت اومدن:
¥: تولدت مبارک.. تولدت مبارک
شوگا که ب چپشم نبود اومد بهم ی سیلی زد و بعد (همون حرفای شات اول)
پایان فلش بک:/
شوگا تو بهت بود
ش: تو .... تو... چطور توسنتی با من همچین کاری بکنی؟؟؟*بغض*
میدونی وقتی تورو اونجا اونطوری دیدم چ حالی شدم؟🥺
لنا:*بغض*خب میخواست خیر سرم سوپرایزت کنم که اوم ریدی بهش
کوک و جیمین زدن زیر خنده
شوگا هم که بغض کرده بود خندید
ولی لنا هنوز بغض داشت
لنا: بخدا غلط کردم دیگه انجام نمیدم تو از من ناراحت نباش و لطفا کوک هم ببخش اون بخاطر من اینکارو کرد باشه🥺 *لنا دیگه اشکش درومده بود*
شوگا: نگاه ترسناکی به کوک کرد و گفت.......
لایک🤔❤
نظر نمیدین پس🤔🗨
بعدی اخریه
(اعضا=¥)
لنا: راستش من یه نقشه ای دارم ی نشه ی متفاوت
¥: خوب چه نقه ای بگو ببینم
پایان فلش بک:/
فلش بک به روز تولد:/
خب کوک تو مثلا داری منو میبوسی بعد جیمین ازمون عکس میگیره میفرسته برای شوگا
ک: خب؟؟
لنا: اونم فک میکنه منو تو باهمیم سری میاد اینجا و سوپرایز همیننن
ک: میگم این ی زره زیاده روی نیس اخه؟؟؟
لنا: ن میخوام متفاوت باشه سوپرایزم
خب بیا
ک: باشه
جیمین عکسو انداخت و به شوگا فرستاد
شوگا که خونش به جوش اومده بود سری خودشو رسوند به کافه ای ک کوک و لنا اونجا بودن
شوگا رفت بالا سر لنا و کوک
ش: بهههههه میبینن کا دور از چشم من هرزگی میکنی
لنا: باورم نمیشه الان چی گفت؟؟ *تو دلش*
به روی خودم نیاوردم بلند شدم وگفدم سوپرایز🥳
اعضا از پشت اومدن:
¥: تولدت مبارک.. تولدت مبارک
شوگا که ب چپشم نبود اومد بهم ی سیلی زد و بعد (همون حرفای شات اول)
پایان فلش بک:/
شوگا تو بهت بود
ش: تو .... تو... چطور توسنتی با من همچین کاری بکنی؟؟؟*بغض*
میدونی وقتی تورو اونجا اونطوری دیدم چ حالی شدم؟🥺
لنا:*بغض*خب میخواست خیر سرم سوپرایزت کنم که اوم ریدی بهش
کوک و جیمین زدن زیر خنده
شوگا هم که بغض کرده بود خندید
ولی لنا هنوز بغض داشت
لنا: بخدا غلط کردم دیگه انجام نمیدم تو از من ناراحت نباش و لطفا کوک هم ببخش اون بخاطر من اینکارو کرد باشه🥺 *لنا دیگه اشکش درومده بود*
شوگا: نگاه ترسناکی به کوک کرد و گفت.......
لایک🤔❤
نظر نمیدین پس🤔🗨
بعدی اخریه
۴۴.۳k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.