Love that turned into enmity💔
Love that turned into enmity💔
part²🍷🖤
_____________________________________
که دیدم کوک رو مبل نشسته و داره با چند تا پرونده ور میره
_کوک عزیزم داری با پرونده ها چیکار میکنی
+ عع اومدی بیب هیچی داره نکا میندازم بهشون تا برای فردا که میخواهیم بریم برای قرار داد مشکلی نباشه راستی میشه اون پرونده هایی که بهت دادم و بیاری ممنونم میشم
_باشه چاگیا میارم برات اما بعد شام من گشنمههههه باید ی چیزی بخوریم که مغزمون کار کنه برای کارو اینا
کوک از رو مبل پاشد و سمت ا.ت اومد و صورتشو با دستاش قاب گرفت و ی بوس سطحی رو لباس صورتی ا.ت زد
+چشم خانمم بریم شام بخوریم
_خوبه خوبه، چای نظرم اینه پاشو بریم رستوران غذا بخوریم
+اومم موافقم برو آماده شو منم میام آماده میشم
_ باشه
ویو کوک
اون واقعا مثل ی فرشتس برام فرشته آرام بخش هر موقع حالم بد باشه مقگثل ی پری میاد و منو از گودال غمی که افتادم نجات میده بگذریم برم آماده بشم
ویوا.ت
سری رفتم تو اتاق ی دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و اومد موهامو خشک کردم و ی لباس کلاسیک پوشیدم ی دامن چهار خونه قرمز مشکی یا ی لباس یقه اسکی و کلاه مشکی و کیف مشگیم و ی آرایش کلاسیک کردم و رفتم پایین وقتی رفتم پایین با جونگکوکی مواجه شدم که ی تیپ خیلی خاص زده رفتم پایین که گفت................
پارت بعدی رو هم امشب میزارم حمایت کنید بچه ها داستان هنوز اولشه
part²🍷🖤
_____________________________________
که دیدم کوک رو مبل نشسته و داره با چند تا پرونده ور میره
_کوک عزیزم داری با پرونده ها چیکار میکنی
+ عع اومدی بیب هیچی داره نکا میندازم بهشون تا برای فردا که میخواهیم بریم برای قرار داد مشکلی نباشه راستی میشه اون پرونده هایی که بهت دادم و بیاری ممنونم میشم
_باشه چاگیا میارم برات اما بعد شام من گشنمههههه باید ی چیزی بخوریم که مغزمون کار کنه برای کارو اینا
کوک از رو مبل پاشد و سمت ا.ت اومد و صورتشو با دستاش قاب گرفت و ی بوس سطحی رو لباس صورتی ا.ت زد
+چشم خانمم بریم شام بخوریم
_خوبه خوبه، چای نظرم اینه پاشو بریم رستوران غذا بخوریم
+اومم موافقم برو آماده شو منم میام آماده میشم
_ باشه
ویو کوک
اون واقعا مثل ی فرشتس برام فرشته آرام بخش هر موقع حالم بد باشه مقگثل ی پری میاد و منو از گودال غمی که افتادم نجات میده بگذریم برم آماده بشم
ویوا.ت
سری رفتم تو اتاق ی دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و اومد موهامو خشک کردم و ی لباس کلاسیک پوشیدم ی دامن چهار خونه قرمز مشکی یا ی لباس یقه اسکی و کلاه مشکی و کیف مشگیم و ی آرایش کلاسیک کردم و رفتم پایین وقتی رفتم پایین با جونگکوکی مواجه شدم که ی تیپ خیلی خاص زده رفتم پایین که گفت................
پارت بعدی رو هم امشب میزارم حمایت کنید بچه ها داستان هنوز اولشه
۲.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.