فیک کوکی
فیک کوکی
پارت ۳
گودال سیاه
از زبون کوکی
می سان دوست صمیمی ا..ت
می سان : هه تو واقا فکر میکنی میتونی ا..ت رو از رایان جدا کنی عمرا اونا هم دیگرو دوست دارن
کوک : تاچند دقیقه دیقه پیامش به دستمون میرسه عزییییزم هه
می سان: کثافتتتتتت (باداد) البتهدوراز جون بانیمون
کوک: میخوای دوباره کاری که کردمو تکرار کنم می سان
می سان : برو بمیر عوضی بمیرررررر
کوک:فقط منتظرم پیام سهون بهم برسه بعدش کارت رو تموم میکنم مطمعن باش
دنگ دنگ دنگ
گوشیم که زنگ خورد زود از روی میز برداشتم و اول به طرح گوشی میشکیم نگاهی انداختم
و بد یه لبخند شیطون زدم و جوابش رو دادم
کوک: میشنوم سهون
سهون: ریس چنگ خبرا رو بهم رسوند
کوکی: بگو
سهون: رایان و ا..ت بهم زدن گفت که ا..ت رفته خونش میتونی شروع کنی
کوک : اول می سان بعد ا..ت
سهون: می می س . سان چ چ را آخه
کوک: لکنت کلماتت رو دوست ندارم سهون
سهون : کوک من دوستش دارم
کوک: بقیه کارا به عهده خودم میتونی بری
سهون :کوک کوک
گوشی رو قط کردم و گذاشتم روی میز و رفتم طرف می سان که از صد فرسخی هم میتونستم ترس رو تو چشماش ببینم
کوک: ا..ت و رایان بهم زدن عزیزم
می سان : چیییییی ( بابهت) ام امکان نداره لهنتییییییی
یکم نزدیکتر شدم و چاقوی تیز ی رو از کنار می سان که به صندلی بسته بودم برداشتم
کوک: می سان دوست داری چطوری بکشمت
از زبون لیا خدمتکار کوک
صدای جیغ دخترک رو اعصابم بود هی جیغ جیغ میکرد و کمک میخواست همیشه همین بود آخرشم جنازشو جمع میکردم
یعنی مجبور بودم
داشتم آشپزی رو ادامه میدادم تا ریس صداش درنیومده که یهو صدای دادش بلند شد
بهسرعت نگاهم رو به ساعت دوختم هنوز دوساعت تا وقت ناهار بود یعنی دوباره
با صدای بلند دیگش خودمو پیدا کردم و زود به سمت راهرو پر پیچ و خم رفتم
از پله هابالا رفتم و خودمو به شکنجه گاه رسوندم
چند تکه به در زدم و وارد شدم و با وارد شدنم خونی که از دخترک میریخت بدنم یخ زد درست حدس زده بودم
ریس: جمش کن زود اینجارو هم تمیز کن زود
لیا: چشم ریس جنازه رو چیکار کنم
کوک: ببرش انباری چنگ جمش میکنه
لیا: چشم ریس بفرمایید تا تمیز کنم
بعد رفتن ریس به صورت دخترک نگاه کردم که پوشانده شده بود جرعت نداشتم نگاه کنم
پس بدون کنجکاوی کاری کردم که ریس ازم خواسته بود بعدشم جناز رو برداشتم و با زور و زحمت به سمت انباری رفتم
مرسی بابت حمایت هاتون ممنون کیوتام
طولانی کردم تا جای دو پارت رو بده
لطفا لایک هاش بالای ۱۰ تا بشه ممنون 😍
پارت ۳
گودال سیاه
از زبون کوکی
می سان دوست صمیمی ا..ت
می سان : هه تو واقا فکر میکنی میتونی ا..ت رو از رایان جدا کنی عمرا اونا هم دیگرو دوست دارن
کوک : تاچند دقیقه دیقه پیامش به دستمون میرسه عزییییزم هه
می سان: کثافتتتتتت (باداد) البتهدوراز جون بانیمون
کوک: میخوای دوباره کاری که کردمو تکرار کنم می سان
می سان : برو بمیر عوضی بمیرررررر
کوک:فقط منتظرم پیام سهون بهم برسه بعدش کارت رو تموم میکنم مطمعن باش
دنگ دنگ دنگ
گوشیم که زنگ خورد زود از روی میز برداشتم و اول به طرح گوشی میشکیم نگاهی انداختم
و بد یه لبخند شیطون زدم و جوابش رو دادم
کوک: میشنوم سهون
سهون: ریس چنگ خبرا رو بهم رسوند
کوکی: بگو
سهون: رایان و ا..ت بهم زدن گفت که ا..ت رفته خونش میتونی شروع کنی
کوک : اول می سان بعد ا..ت
سهون: می می س . سان چ چ را آخه
کوک: لکنت کلماتت رو دوست ندارم سهون
سهون : کوک من دوستش دارم
کوک: بقیه کارا به عهده خودم میتونی بری
سهون :کوک کوک
گوشی رو قط کردم و گذاشتم روی میز و رفتم طرف می سان که از صد فرسخی هم میتونستم ترس رو تو چشماش ببینم
کوک: ا..ت و رایان بهم زدن عزیزم
می سان : چیییییی ( بابهت) ام امکان نداره لهنتییییییی
یکم نزدیکتر شدم و چاقوی تیز ی رو از کنار می سان که به صندلی بسته بودم برداشتم
کوک: می سان دوست داری چطوری بکشمت
از زبون لیا خدمتکار کوک
صدای جیغ دخترک رو اعصابم بود هی جیغ جیغ میکرد و کمک میخواست همیشه همین بود آخرشم جنازشو جمع میکردم
یعنی مجبور بودم
داشتم آشپزی رو ادامه میدادم تا ریس صداش درنیومده که یهو صدای دادش بلند شد
بهسرعت نگاهم رو به ساعت دوختم هنوز دوساعت تا وقت ناهار بود یعنی دوباره
با صدای بلند دیگش خودمو پیدا کردم و زود به سمت راهرو پر پیچ و خم رفتم
از پله هابالا رفتم و خودمو به شکنجه گاه رسوندم
چند تکه به در زدم و وارد شدم و با وارد شدنم خونی که از دخترک میریخت بدنم یخ زد درست حدس زده بودم
ریس: جمش کن زود اینجارو هم تمیز کن زود
لیا: چشم ریس جنازه رو چیکار کنم
کوک: ببرش انباری چنگ جمش میکنه
لیا: چشم ریس بفرمایید تا تمیز کنم
بعد رفتن ریس به صورت دخترک نگاه کردم که پوشانده شده بود جرعت نداشتم نگاه کنم
پس بدون کنجکاوی کاری کردم که ریس ازم خواسته بود بعدشم جناز رو برداشتم و با زور و زحمت به سمت انباری رفتم
مرسی بابت حمایت هاتون ممنون کیوتام
طولانی کردم تا جای دو پارت رو بده
لطفا لایک هاش بالای ۱۰ تا بشه ممنون 😍
۱۰.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.