فیک کوکی
فیک کوکی
پارت ۲
گودال سیاه
از زبون چنگ
اهه واقا سخت بود مظلوم بازی اونم جلوی ا..ت و رایان حالا رایان و میشد کاری کرد ولی ا..ت واقا چموش بود ولی چنگ همه چیو بلده
هوفف امروز روزی بود که من آرزو ش رو داشتم روز خرابکاری به دستور ریسم کل این باغ رو خراب کردم باغی که رایان برای مراسمش اجاره کرده بود اونم با تزیینات قشنگ خخ ولی من دقیقا یه کاری کردم که ا..ت همسر رایان اصلا خوشش نیاد البته هنوز نامزد نشده بودن که خوب من گند زدم به هیکل جفتشون ناراحت شدم
هنوزم داشتم دعوای این دوتا رو نگاه میکردم وای واقا داشتن سر اونا بحث میکردن ؟ ریسم درست میگفت رایان احمق ترین موجود دنیاست اما انگار ا..ت دلش از یه جایی هم پر بود
اوووو ا..ت واقا مراسم رو بهم زد یس کف دستامو زدم به هم حالا
نوبت دریافت جایزه منه رایان خان دارم برات
رفتن سر گ گوشیم و به ریس زنگ زدم
ریس: چیه چنگ
چنگ: ریس همه چی درست شد الان مراسم رو بهم زدن
ریس: واقاااا راس میگی چنگ ایول پسر
چنگ: منو دست کم گرفتین آقا
ریس: نه آفرین چنگ الان ا..ت کجاست
چنگ: مراسم رو بهم زد رفت بیرون شاید بره خونه
ریس: اوکی چنگ مژده گونیت محفوظه
چنگ : ممنون قربان من برم ؟
ریس : میتونی بری
چنگ : خداحافظ
همین که گوشی دو قط کردم رایان با اعصبانیت صدام کرد اووو گندش دراومد
رایان : چنگگگگگگ چنگگگگگگ کجایی
یکم رفتم جلو تر و رو به روش وایسادم خودمو زدم به مظلومی و نفهمی ترین آدم دنیا خندم میگره
چنگ : بع بعله قربان بعد حرفم سرمو می اندازم پایین
رایان : چنگ چنگ پسر اینا چیه اینجا وصل کردی
با مظلومی شاهکارم رو نگاه کردم و گفتم
چنگ : خودتون گفتین آقا که مد روز باشه منم تصمیم گرفتم قشنگش کنم
رایان : چنگ گورتو و گم کن
حیف که مجبورم چیزی نگم رایان وگرنه سرویست میکردم
چنگ : چشم چشم قربان
زود از دیدش پنهان شدم و رفتم به طرف ورودی باغ از این به بعدش مال اوناست
پایان
لطفا نظراتتون رو بگین ممنون 🥰
پارت ۲
گودال سیاه
از زبون چنگ
اهه واقا سخت بود مظلوم بازی اونم جلوی ا..ت و رایان حالا رایان و میشد کاری کرد ولی ا..ت واقا چموش بود ولی چنگ همه چیو بلده
هوفف امروز روزی بود که من آرزو ش رو داشتم روز خرابکاری به دستور ریسم کل این باغ رو خراب کردم باغی که رایان برای مراسمش اجاره کرده بود اونم با تزیینات قشنگ خخ ولی من دقیقا یه کاری کردم که ا..ت همسر رایان اصلا خوشش نیاد البته هنوز نامزد نشده بودن که خوب من گند زدم به هیکل جفتشون ناراحت شدم
هنوزم داشتم دعوای این دوتا رو نگاه میکردم وای واقا داشتن سر اونا بحث میکردن ؟ ریسم درست میگفت رایان احمق ترین موجود دنیاست اما انگار ا..ت دلش از یه جایی هم پر بود
اوووو ا..ت واقا مراسم رو بهم زد یس کف دستامو زدم به هم حالا
نوبت دریافت جایزه منه رایان خان دارم برات
رفتن سر گ گوشیم و به ریس زنگ زدم
ریس: چیه چنگ
چنگ: ریس همه چی درست شد الان مراسم رو بهم زدن
ریس: واقاااا راس میگی چنگ ایول پسر
چنگ: منو دست کم گرفتین آقا
ریس: نه آفرین چنگ الان ا..ت کجاست
چنگ: مراسم رو بهم زد رفت بیرون شاید بره خونه
ریس: اوکی چنگ مژده گونیت محفوظه
چنگ : ممنون قربان من برم ؟
ریس : میتونی بری
چنگ : خداحافظ
همین که گوشی دو قط کردم رایان با اعصبانیت صدام کرد اووو گندش دراومد
رایان : چنگگگگگگ چنگگگگگگ کجایی
یکم رفتم جلو تر و رو به روش وایسادم خودمو زدم به مظلومی و نفهمی ترین آدم دنیا خندم میگره
چنگ : بع بعله قربان بعد حرفم سرمو می اندازم پایین
رایان : چنگ چنگ پسر اینا چیه اینجا وصل کردی
با مظلومی شاهکارم رو نگاه کردم و گفتم
چنگ : خودتون گفتین آقا که مد روز باشه منم تصمیم گرفتم قشنگش کنم
رایان : چنگ گورتو و گم کن
حیف که مجبورم چیزی نگم رایان وگرنه سرویست میکردم
چنگ : چشم چشم قربان
زود از دیدش پنهان شدم و رفتم به طرف ورودی باغ از این به بعدش مال اوناست
پایان
لطفا نظراتتون رو بگین ممنون 🥰
۱۰.۲k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.