Vimin
Part 21🖤
$به دنیای جدید خوش اومدی..
ویو جیمین:این جملرو که شنیدم فهمیدم قراره چه بلایی سرم بیاد و عین سگ بشیمون شدم.. ولی راهی برای برگشت نداشتم....
به همین داشتم فک میکردم که همه جا تاریک شد..
پرش زمانی به فردا صبح:
∆جانکوکااا ... چرا جیمین نیومد...
÷نمیدونم مگه من ازش خبر دارم...
____
یه ماه بعد:
_علامت تهیونگ
تهیونگ توی این چند ماه گذشته خوب همه چیو توی دستش گرفته و اداره میکنه..
ولی از یه نظر همیشه در حال رقابت با دشمنای پدرش بوده..
ولی باند مثل قبل نبود و معروف شده بود و یه عالمه پیشرفت کرده بود و کلی رقیب پیدا کرده بود
تهیونگ برای اینکه بتونه بیشتر رقابت کنه و جلو بزنه قاچاق اعضای بدن و برده انجام میداد..
ویو تهیونگ:به آخرین وصیت پدرم فکر میکردم .. که در تلاش بود من امگا نشم..
تنها کاری که الان میتونم بکنم تا خوشحال باشه یه امگا گیر میارم..
تهیونگ در افکار خودش غرق بود که تلفنش زنگ خورد
گوشی رو بر میداره
+الو...
$سلام کیم تهیونگ...
+چیمیگی..
$یه سری برده جدید هست... میخوای ببینیشون...؟
+آدرس بده.. شخصا میخوام یه دونشونو انتخاب کنم.
$لوءکئشئن مئیدم(یارو عرب هست)
تهیونگ سوار بنز کروکش شد
(عکسش ماشینشو میزارم)
چون توی فصل اول پورشه قبلیش افتاد تو دره،برای همین ماشین جدید خرید..
و به سمت بندر راه افتاد
بعد از نیم ساعت رسید..
وارد کشتی میشه و چون کسی شخصا تهیونگو نمیشناخت شروع کردن به تهیونگ چرتو پرت گفتن..
تهیونگ خیلی ریلکس از وسطشون رد میشه و سر جای خودش توی قسمت VIPمیشینه ..
۳ علامت یارو که یه تهیونگ دری وری میگه
یه سریا که از تهیونگ پایین تر بودن و حسودیشون شده بود.. به سمت تهیونگ رفتن و بهش گفتن
۳ اینجا جای ارباب منه...
جای بچه سوسولایی مثل تو نیست
تهیونگ اهمیت نمیده و پوزخندی میزنه..
+هع...
یارو عصبی میشه و میخواد به صورت تهیونگ مشت بزنه که مشتش توی دستای بزرگ تهیونگ قرار میگیره..
+بتمرگ سر جان نمیدونی من کیم...(با داد)
$اقایییون بسه دعوا نکنین...
ایشون رو نمیشناسین؟!
کیم تهیونگ پسر ، جناب کیم، از باند بلک سوان
حالا که همه شناختینش بشینین سر جاتون...
تهیونگ به کسی که میخواست بهش مشت بزنه پوزخند تمسخرانه ای زد ...
و خطاب به مرد عرب گفت:
+برده ها کجان..
$عجله نکن آقای کیم
+من برای این مسخره بازیا وقت ندارم..
مرد عرب میخنده و خطاب به بادیگارداش میگه..
$برده هارو بیاین..
وقتی جمعیت آماده شد..
دستور دادن برده ها بیان تو...
continues✌️
اینم پارت ۲۱ دهنم سرویس شد..
لایک و کامنت..
$به دنیای جدید خوش اومدی..
ویو جیمین:این جملرو که شنیدم فهمیدم قراره چه بلایی سرم بیاد و عین سگ بشیمون شدم.. ولی راهی برای برگشت نداشتم....
به همین داشتم فک میکردم که همه جا تاریک شد..
پرش زمانی به فردا صبح:
∆جانکوکااا ... چرا جیمین نیومد...
÷نمیدونم مگه من ازش خبر دارم...
____
یه ماه بعد:
_علامت تهیونگ
تهیونگ توی این چند ماه گذشته خوب همه چیو توی دستش گرفته و اداره میکنه..
ولی از یه نظر همیشه در حال رقابت با دشمنای پدرش بوده..
ولی باند مثل قبل نبود و معروف شده بود و یه عالمه پیشرفت کرده بود و کلی رقیب پیدا کرده بود
تهیونگ برای اینکه بتونه بیشتر رقابت کنه و جلو بزنه قاچاق اعضای بدن و برده انجام میداد..
ویو تهیونگ:به آخرین وصیت پدرم فکر میکردم .. که در تلاش بود من امگا نشم..
تنها کاری که الان میتونم بکنم تا خوشحال باشه یه امگا گیر میارم..
تهیونگ در افکار خودش غرق بود که تلفنش زنگ خورد
گوشی رو بر میداره
+الو...
$سلام کیم تهیونگ...
+چیمیگی..
$یه سری برده جدید هست... میخوای ببینیشون...؟
+آدرس بده.. شخصا میخوام یه دونشونو انتخاب کنم.
$لوءکئشئن مئیدم(یارو عرب هست)
تهیونگ سوار بنز کروکش شد
(عکسش ماشینشو میزارم)
چون توی فصل اول پورشه قبلیش افتاد تو دره،برای همین ماشین جدید خرید..
و به سمت بندر راه افتاد
بعد از نیم ساعت رسید..
وارد کشتی میشه و چون کسی شخصا تهیونگو نمیشناخت شروع کردن به تهیونگ چرتو پرت گفتن..
تهیونگ خیلی ریلکس از وسطشون رد میشه و سر جای خودش توی قسمت VIPمیشینه ..
۳ علامت یارو که یه تهیونگ دری وری میگه
یه سریا که از تهیونگ پایین تر بودن و حسودیشون شده بود.. به سمت تهیونگ رفتن و بهش گفتن
۳ اینجا جای ارباب منه...
جای بچه سوسولایی مثل تو نیست
تهیونگ اهمیت نمیده و پوزخندی میزنه..
+هع...
یارو عصبی میشه و میخواد به صورت تهیونگ مشت بزنه که مشتش توی دستای بزرگ تهیونگ قرار میگیره..
+بتمرگ سر جان نمیدونی من کیم...(با داد)
$اقایییون بسه دعوا نکنین...
ایشون رو نمیشناسین؟!
کیم تهیونگ پسر ، جناب کیم، از باند بلک سوان
حالا که همه شناختینش بشینین سر جاتون...
تهیونگ به کسی که میخواست بهش مشت بزنه پوزخند تمسخرانه ای زد ...
و خطاب به مرد عرب گفت:
+برده ها کجان..
$عجله نکن آقای کیم
+من برای این مسخره بازیا وقت ندارم..
مرد عرب میخنده و خطاب به بادیگارداش میگه..
$برده هارو بیاین..
وقتی جمعیت آماده شد..
دستور دادن برده ها بیان تو...
continues✌️
اینم پارت ۲۱ دهنم سرویس شد..
لایک و کامنت..
۱۱.۸k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.