دوباره عاشقم شو 💔🥀
دوباره عاشقم شو 💔🥀
پارت 3
دو ماه بعد...
لاریسا ویو:
داخل این دو ماه من شدم مدیر بخش طراحی ها. صب تو راه شرکت بودم و رفتم داخل شرکت بودم و داشتم طرح های که برای شرکت فرستاده شده رو چک میکردم ک دیدم گوشیم داره زنگ میخوری جواب دادم جینا بود عجیب بود امروز خیلی منتظر بودم اما نیومد.
«مکالمشون»
_الو سلام دختر تو کجایی پس؟ میدونی چقد دیر کردی؟
٪ا.. الو سلام اما نمیتونم بیام(با صدای بغض دار)
_چی؟ چرا؟ چرا صدات اینشکلیه؟ گریه کردی؟
٪ن.. نه فقط...
_فقط چی داری نگرانم میکنی.
٪فقط مامانم حالش خوب نیست.
_چیییییی؟ خاله چش شده؟
٪هیچی فقط اوردیمش بیمارستان.
_ادرس بده بیام.
٪ن... نه ببی...
داشت حرف میزد که گوشی رو روش قطع کردم و رفتم اتاق جیمین.
تق تق تق(صدای در🤣)
+بیا تو
_سلام رئیس.
+اووو. سلام نارا چی شده؟
_اممم هیچی فقط یه مرخصی ساعتی میخوام.
+چرا چیزی شده؟
_نه یه کاری برای پیش اومده.
+تا نگی نمیزارم.
_خب مادر جینا حالش بد شده میخوام برم پیشش و امروز نمیتونه بیاد من مرخصیش رو رد کردم.
+اها خیلی خب پس بهم خبر بده.
_باش ممنون فعلا.
+اوهوم.
اجازه داد و رفتم. تو ماشین با سرعت بالا میروندم و دیدم جنی ادرس فرستاد و رفتم اول یه دست گل بزرگ و شیرینی و قبلش به مامانم گفتم سوپ درست کن میای من میبرم و رفتم سوپ رو هم گرفتم و به سمت بیمارستان رفتم و از پذیرش پرسیدم که کجاست گفتار 25 و رفتم . در زدم گه جینا گفت بیا تو. رفتم تو.
_سلام جینا چطوری؟ سلام عمو و سلام خاله چیشد یهو؟
٪سلام مرسی نمیدونم یهو صب دیدم مامانم جیغ زد بعد افتاد و رفتم سمت دیدم بیهوشه. سریع به امبولانس زنگ زدوم اومد و دکتر گفت مشکل قلب پیدا کرده.(بغض)
رفتم بغلش کردم
_جینا جونم گریه نکن خوب میشهـ
مامان جینا: سلام دخترم مرسی که اومدی.
_خاله جون وظیفه بود.
بابا جینا: ممنون دخترم لطف کردی.
_بابا عمو نگو این حرف هارو دیگ.(رو کرد به مامان جینا) خاله برااون سوپ اومدم مامانم داشت میرفت ارایشگاه و نمیتونست بیاد ولی حتما میاد بهتون سر میزنه. این سوپ رو مامانم فرستاد گفت به خاله بگو اینو بخوره الانم کم کم بهتون میدم بخونید.
مامان جینا: ممنون دخترم از مامانم تشکر کن.
پارت 3
دو ماه بعد...
لاریسا ویو:
داخل این دو ماه من شدم مدیر بخش طراحی ها. صب تو راه شرکت بودم و رفتم داخل شرکت بودم و داشتم طرح های که برای شرکت فرستاده شده رو چک میکردم ک دیدم گوشیم داره زنگ میخوری جواب دادم جینا بود عجیب بود امروز خیلی منتظر بودم اما نیومد.
«مکالمشون»
_الو سلام دختر تو کجایی پس؟ میدونی چقد دیر کردی؟
٪ا.. الو سلام اما نمیتونم بیام(با صدای بغض دار)
_چی؟ چرا؟ چرا صدات اینشکلیه؟ گریه کردی؟
٪ن.. نه فقط...
_فقط چی داری نگرانم میکنی.
٪فقط مامانم حالش خوب نیست.
_چیییییی؟ خاله چش شده؟
٪هیچی فقط اوردیمش بیمارستان.
_ادرس بده بیام.
٪ن... نه ببی...
داشت حرف میزد که گوشی رو روش قطع کردم و رفتم اتاق جیمین.
تق تق تق(صدای در🤣)
+بیا تو
_سلام رئیس.
+اووو. سلام نارا چی شده؟
_اممم هیچی فقط یه مرخصی ساعتی میخوام.
+چرا چیزی شده؟
_نه یه کاری برای پیش اومده.
+تا نگی نمیزارم.
_خب مادر جینا حالش بد شده میخوام برم پیشش و امروز نمیتونه بیاد من مرخصیش رو رد کردم.
+اها خیلی خب پس بهم خبر بده.
_باش ممنون فعلا.
+اوهوم.
اجازه داد و رفتم. تو ماشین با سرعت بالا میروندم و دیدم جنی ادرس فرستاد و رفتم اول یه دست گل بزرگ و شیرینی و قبلش به مامانم گفتم سوپ درست کن میای من میبرم و رفتم سوپ رو هم گرفتم و به سمت بیمارستان رفتم و از پذیرش پرسیدم که کجاست گفتار 25 و رفتم . در زدم گه جینا گفت بیا تو. رفتم تو.
_سلام جینا چطوری؟ سلام عمو و سلام خاله چیشد یهو؟
٪سلام مرسی نمیدونم یهو صب دیدم مامانم جیغ زد بعد افتاد و رفتم سمت دیدم بیهوشه. سریع به امبولانس زنگ زدوم اومد و دکتر گفت مشکل قلب پیدا کرده.(بغض)
رفتم بغلش کردم
_جینا جونم گریه نکن خوب میشهـ
مامان جینا: سلام دخترم مرسی که اومدی.
_خاله جون وظیفه بود.
بابا جینا: ممنون دخترم لطف کردی.
_بابا عمو نگو این حرف هارو دیگ.(رو کرد به مامان جینا) خاله برااون سوپ اومدم مامانم داشت میرفت ارایشگاه و نمیتونست بیاد ولی حتما میاد بهتون سر میزنه. این سوپ رو مامانم فرستاد گفت به خاله بگو اینو بخوره الانم کم کم بهتون میدم بخونید.
مامان جینا: ممنون دخترم از مامانم تشکر کن.
۲.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.