وقتی برادر ناتنی بود

وقتی برادر ناتنی بود.....
پارت هفتم
که یهو اون دختره منو پرت کرد زمین و با پا زد تو شکمم
#اخرین بارت باشه با عشقم اینطوری حرف میزنی
و دوباره لگد زد من تو خودم جمع شدم و گریه کردم
-ولش کن عشقم این هرزه اونقدر ارزش ندارد که پاهات خسته بسه

برای بار دوم بهم گفت هرزه
که دختره و سوین رفتن بیرون
ویو سوین
نتونستم باور کنم با کسی نبوده حتی وقتی فلش و داد و الیزه کتکش زدم نتونستن باور کنم ولی کاش نمیزاشتم بزنتش
اجوما:پسرم میشه بیام تو
-بفرمایید اجوما
اجوما:پسرم راجب اایزه و مادرت و ا.ت یه چیزی هست که نمیدونی مادرت و الیزه رو هم نقشه کشیدن که ا.ت رو ازت دور کنن من یجوری ا.ت رو میفرستام اینجا ببین چی میگه و ازت چی میخاد بعد میفهمی باهاش چیکار کردی
-یعنی اون با کسی نبوده و همش نقشه اونا بوده برو بگو بیاد
اجوما رفت بعد نیم ساعت دیدم ا.ت با بدن و صورت کبود اومد تو اتاقم
+سوین ببخشید میشه یه باند بهم بدی زخممو ببندم

وای من با این دختر چیکار کردم
بهش باند دادم و گفتم.....
دیدگاه ها (۱۱)

وقتی برادر ناتنی بود.....پارت هشتم-ببخشید که جلوشو نگرفتم م...

وقتی برادر ناتنی بود.....پارت نهم-نههمه.چییییی-نه چون عروس م...

وقتی برادر ناتنی بود.....پارت ششم+چی چیه؟-این. عصبییه فتوشا...

ارباب من....پارت شانزدهمکه یهو تیام بلند شد و جلوی من اون دخ...

فیک مافیای سیاه من part 4

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط