𝑷𝒂𝒓𝒕:1
𝑷𝒂𝒓𝒕:1
"فقط یه لمس..."
ا.ت ویو:
امروز،روز تعطیل دانشگاه بود و وقتی بیدار شدم مامانم منو سریع کشوند توی پذیرایی و جاروبرقی داد دستم...
ا.ت:مامان
م.ت:جانم
ا.ت:این چیه؟
م.ت:جاروبرقی
ا.ت:کی بکشه؟
م.ت:دختر خوشگلم
ا.ت:مامان امروز تعطیلم ولم کن
م.ت:ببین امشب قراره خانواده ی لی بیان خونمون و ۳ روزم میمونن.
ا.ت:خانواده ی لی؟منظورت خانواده ی همون پسره ایه که بهترین دوست داداشه؟
م.ت:افرین
ا.ت:تا اونجایی که من میدونم آقای لی با بابا خیلی صمیمیه،ولی این رسمی بازیا چیه؟
م.ت:به هرحال مهمونن عزیز دلم.
ا.ت:باشه،الان میکشم
م.ت:افرین عزیزم
راوی:کاری خونه تموم شد و ا.ت رفت سراغ تکالیفاش که یهو برادرش جون هو اومد توی اتاق.
ا.ت:چیزی شده داداش؟
جون هو:نه فقط اومدم ببینم چجوری درس میخونی
ا.ت:میگم که...
جون هو:بگو
ا.ت:اون دوستت که داره میاد اسمش چی بوده؟
جون هو:مینهو؟
ا.ت:آره
جون هو:البته از اول خانوادش و دوستاش لینو صداش میزنن
ا.ت:لینو؟
جون هو:اره
ا.ت:چه قشنگ
جون هو:ندیده روش کراش زدی؟
ا.ت:نه خیرم اسمشو گفتم
جون هو:این دفعه رو می بخشم
ولی به هرحال خیلی خوشتیپه ببینیش دهنت وا میمونه
ا.ت:بابا من غلط کردم یه زری زدم
جون هو:من میرم تا درستو بخونی
ا.ت:ممنون
راوی:شب شد و رسیدن...
"فقط یه لمس..."
ا.ت ویو:
امروز،روز تعطیل دانشگاه بود و وقتی بیدار شدم مامانم منو سریع کشوند توی پذیرایی و جاروبرقی داد دستم...
ا.ت:مامان
م.ت:جانم
ا.ت:این چیه؟
م.ت:جاروبرقی
ا.ت:کی بکشه؟
م.ت:دختر خوشگلم
ا.ت:مامان امروز تعطیلم ولم کن
م.ت:ببین امشب قراره خانواده ی لی بیان خونمون و ۳ روزم میمونن.
ا.ت:خانواده ی لی؟منظورت خانواده ی همون پسره ایه که بهترین دوست داداشه؟
م.ت:افرین
ا.ت:تا اونجایی که من میدونم آقای لی با بابا خیلی صمیمیه،ولی این رسمی بازیا چیه؟
م.ت:به هرحال مهمونن عزیز دلم.
ا.ت:باشه،الان میکشم
م.ت:افرین عزیزم
راوی:کاری خونه تموم شد و ا.ت رفت سراغ تکالیفاش که یهو برادرش جون هو اومد توی اتاق.
ا.ت:چیزی شده داداش؟
جون هو:نه فقط اومدم ببینم چجوری درس میخونی
ا.ت:میگم که...
جون هو:بگو
ا.ت:اون دوستت که داره میاد اسمش چی بوده؟
جون هو:مینهو؟
ا.ت:آره
جون هو:البته از اول خانوادش و دوستاش لینو صداش میزنن
ا.ت:لینو؟
جون هو:اره
ا.ت:چه قشنگ
جون هو:ندیده روش کراش زدی؟
ا.ت:نه خیرم اسمشو گفتم
جون هو:این دفعه رو می بخشم
ولی به هرحال خیلی خوشتیپه ببینیش دهنت وا میمونه
ا.ت:بابا من غلط کردم یه زری زدم
جون هو:من میرم تا درستو بخونی
ا.ت:ممنون
راوی:شب شد و رسیدن...
۳.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.