part 12 لجبازی تا عشق
#part_12 #لجبازی_تا_عشق
ملیکا
خببب این از این شرتکم و پوشیدم مانتوم رو رویهخودم انداختم شالم رو هم پوشیدم
ساعت چنده. ههههههههههع وای ساعت ۸ ای وای الان خاله فاطی شرفم و میده چون میدونه به خاط من دیر میکنن خخخخ
خب ببینم این دوتا مارمولک چه کردن اوووه ببین چیشدنن
من:واااااو دوتا لولو تبدیل شدن به هلووو
آتنا:من هلو بودم فقط چشم بصیرت میخواد که تو نداری.
سارا:زر نزنید بریم الان دیر میشهههه هااااا
من:اوکی بریم
جووووونز ببین چه کردن آتی یه لباس تنگ اندامی قرمز پوشیده که بالاش حالت یقه دلبریه و دکلتس با سنگ کاری هایه ریز دور یقش مدل داده شده بود موهاش رو هم لخت کرده بودم موهاش برعکس من بلنده ریخته دورش یه گیرهی مشکی هم زده به موهاش آرایشش هم یه رژلب قرمز با یه خط چشم کشیده موژه مصنوعی هم گذاشته دیگه والااا آهان رژ گونهی قرمز زده بود
بریم سراغ ساری یه لباس شب بلند مشکی پوشیده بود که حسابی اندام ظریفش رو زیبا نشون میداد. مدل لباسش اینطوریه که یه آستین حلقه ای داره که یه پاپیون آخر آستین که وصل به یقه میشه چسبیده بود و از پشت حالت ۷ باز بود تا وسط کمرش آرایشش هم یه خط چشم تقریبا نازک کشیده با یه رژ لب صورتی پر رنگ و یه رژ گونه یه صورتی مژه هایه خوشگلش هم ریمل زده
سارا:ملیکااااا هوووو کجایی تو؟
من:ها ها چته؟
سارا:با همین شرتکت میخوای بری تو کوچه؟
من:نه عزیزم ماشین که تو حیاط کسی نیست اونجا هم تو پارکینگ سالن پیاده میشیم کسی نمیبینه
آتنا:میگما زن و مرد قاطیه اونجا؟
من:نهههه همه خانم ها چادر مقنعهای و آقایون سر به زیر و مومممن یه پرده هم وسط ما کشیده و میخوای مولودی بگیریم و جلفاشون ماییم و چپ چپ نگاش کردم
آتنا:اوکی گرفتم زن و مرد قاطیه و خندید
رفتم سراغ جا کفشی خب بزور ببینم این پاشنه۷ سانتیه رو بپوشم که سفیده رفتم برش دورم که آتی جیغ کشید
آتنا:نههههه تو خودت درازی من قدم ۱۶۵ تو یه دراز که قدت ۱۷۳ پاشنه هفت سانتی بپوشی از مازیار و رفیقاش بلند تر میشی من و سارا هم محو میشیم
من:نخیر مازیار قدش۱۸۷ هاپو هم۱۹۰ اون یکی گربه هم۱۸۵ اگ اشتباه نکنم چون یه بار اومدن قدامون و گرفتیم خلاصه که قدامون بلد نیست
سارا:مطمئنی قداتون بلند نیستت؟؟ عزیزم من قدم ۱۶۳
آتنا:من کوری به قداتون ندارم ملیکا باید نهااایتش پاشنه ۵ سانتی بپوشی
منم مجبور کردن تا ۵سانتی بپوشم رفتیم با کلی غرغرایه مامان و بابا و مازیار در اومدیم و رفتیم سوار شدیم
ملیکا
خببب این از این شرتکم و پوشیدم مانتوم رو رویهخودم انداختم شالم رو هم پوشیدم
ساعت چنده. ههههههههههع وای ساعت ۸ ای وای الان خاله فاطی شرفم و میده چون میدونه به خاط من دیر میکنن خخخخ
خب ببینم این دوتا مارمولک چه کردن اوووه ببین چیشدنن
من:واااااو دوتا لولو تبدیل شدن به هلووو
آتنا:من هلو بودم فقط چشم بصیرت میخواد که تو نداری.
سارا:زر نزنید بریم الان دیر میشهههه هااااا
من:اوکی بریم
جووووونز ببین چه کردن آتی یه لباس تنگ اندامی قرمز پوشیده که بالاش حالت یقه دلبریه و دکلتس با سنگ کاری هایه ریز دور یقش مدل داده شده بود موهاش رو هم لخت کرده بودم موهاش برعکس من بلنده ریخته دورش یه گیرهی مشکی هم زده به موهاش آرایشش هم یه رژلب قرمز با یه خط چشم کشیده موژه مصنوعی هم گذاشته دیگه والااا آهان رژ گونهی قرمز زده بود
بریم سراغ ساری یه لباس شب بلند مشکی پوشیده بود که حسابی اندام ظریفش رو زیبا نشون میداد. مدل لباسش اینطوریه که یه آستین حلقه ای داره که یه پاپیون آخر آستین که وصل به یقه میشه چسبیده بود و از پشت حالت ۷ باز بود تا وسط کمرش آرایشش هم یه خط چشم تقریبا نازک کشیده با یه رژ لب صورتی پر رنگ و یه رژ گونه یه صورتی مژه هایه خوشگلش هم ریمل زده
سارا:ملیکااااا هوووو کجایی تو؟
من:ها ها چته؟
سارا:با همین شرتکت میخوای بری تو کوچه؟
من:نه عزیزم ماشین که تو حیاط کسی نیست اونجا هم تو پارکینگ سالن پیاده میشیم کسی نمیبینه
آتنا:میگما زن و مرد قاطیه اونجا؟
من:نهههه همه خانم ها چادر مقنعهای و آقایون سر به زیر و مومممن یه پرده هم وسط ما کشیده و میخوای مولودی بگیریم و جلفاشون ماییم و چپ چپ نگاش کردم
آتنا:اوکی گرفتم زن و مرد قاطیه و خندید
رفتم سراغ جا کفشی خب بزور ببینم این پاشنه۷ سانتیه رو بپوشم که سفیده رفتم برش دورم که آتی جیغ کشید
آتنا:نههههه تو خودت درازی من قدم ۱۶۵ تو یه دراز که قدت ۱۷۳ پاشنه هفت سانتی بپوشی از مازیار و رفیقاش بلند تر میشی من و سارا هم محو میشیم
من:نخیر مازیار قدش۱۸۷ هاپو هم۱۹۰ اون یکی گربه هم۱۸۵ اگ اشتباه نکنم چون یه بار اومدن قدامون و گرفتیم خلاصه که قدامون بلد نیست
سارا:مطمئنی قداتون بلند نیستت؟؟ عزیزم من قدم ۱۶۳
آتنا:من کوری به قداتون ندارم ملیکا باید نهااایتش پاشنه ۵ سانتی بپوشی
منم مجبور کردن تا ۵سانتی بپوشم رفتیم با کلی غرغرایه مامان و بابا و مازیار در اومدیم و رفتیم سوار شدیم
۵.۶k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.