لینو:امروز قرار بود لینو مرخصی بگیره با هم برید خرید وقتی
لینو:امروز قرار بود لینو مرخصی بگیره با هم برید خرید وقتی که اومد با ذوق آماده شدی رفتی پیشش
لینو:خیلی خوشگل شدی پرنسس
تو:ممنونم
لینو:بریم؟
تو:بریم
با هم رفتید سمت مرکز خرید هرچی دوست داشتی خریدی که پشت ویترین چشمت خورد به یه لباس سفید خوشگل
تو:عشقم اینو ببین
لینو:خوشگله
تو:میتونم اینم بخرمش
لینو:آره عشقم چراکه نه.
تو:هورا
دستت رو گرفت رفتید داخل مغازه که فروشندش یه پسر جون بود
پسر:خوش اومدید
تو:ممنون
پسر میاد کنارت وامیسته میگه
پسره:چه کمکی میتونم بهتون بکنم خانم زیبا
تو:خیلی ممنون من....
لینو که حسابی بهش برخورده بود کمرتو میکشه سمت خودش تورو به خودش میچسبونه میپره وست حرفتو میگه
لینو:دوست دختر من از اون لباس خوشش اومده لطفا یکی از بهتریناشو براش بیارید(با غرور)
پسره:چشم
میره لباس رو میاره میده به دستت
پسره:بفرماید خانم زیبا
تا میخاستی از دستش بگیری لینو محکم لباس رو از دستش میکشه میگه
تو با همه مشتریات اینجوری صحبت میکنی
عشقم ببین دوستش داری
تو:آره خیلی خوشگله
پسره: بله به نظر منم خیلی تو بدن زیباتون خوشگل میشه
لینو:عاها که اینطور و میشه بپرسم کی نظر توی الدنگ رو خاست؟
تو: عشقم آروم باش
لینو:آرومم عشقم خیلی آرومم برمیگرده سمتت و لبات رو میبوسه بر میگرده سمت پسره میگه
لینو: از جلو چشمام گمشو تا یه بلایی سرت نیوردم
پسره: ولی من حقیقت رو گفتم فکر نکنم که تو لایق
خانومی به خوشگلی خوشهیکلی ایشون باشی
لینو: باشه خودت خاستی
یه مشت محکم میزنه تو صورت پسره که پسره پرت میشه زمین لینو دست تورو به آرومی پس میزنه میره سمت پسره یقشو میگیره یه مشت دیگه هم میزنه
لینو:جرعت داری یه بار دیگه راجب دوست دختر من بگو تا همینجا بکشمت کثافت
یه مشت دیگه هم بهش میزنه که تو میای جلو دستشو میگیری
تو:لینو بسه ولش کن
از روی پسره بلند میشه دستت رو میگره یه بوسهی محکم رو لبت میزنه برمیگرده سمت پسره میگه
دیدی ایشون صاحب داره حالا دوباره کشصعر بگو تا بکشمت
بریم بیب یه دونه خوشگل ترشو برات میگیرم
حس میکنم واسه لینو یکم بد شد ببخشید
لینو:خیلی خوشگل شدی پرنسس
تو:ممنونم
لینو:بریم؟
تو:بریم
با هم رفتید سمت مرکز خرید هرچی دوست داشتی خریدی که پشت ویترین چشمت خورد به یه لباس سفید خوشگل
تو:عشقم اینو ببین
لینو:خوشگله
تو:میتونم اینم بخرمش
لینو:آره عشقم چراکه نه.
تو:هورا
دستت رو گرفت رفتید داخل مغازه که فروشندش یه پسر جون بود
پسر:خوش اومدید
تو:ممنون
پسر میاد کنارت وامیسته میگه
پسره:چه کمکی میتونم بهتون بکنم خانم زیبا
تو:خیلی ممنون من....
لینو که حسابی بهش برخورده بود کمرتو میکشه سمت خودش تورو به خودش میچسبونه میپره وست حرفتو میگه
لینو:دوست دختر من از اون لباس خوشش اومده لطفا یکی از بهتریناشو براش بیارید(با غرور)
پسره:چشم
میره لباس رو میاره میده به دستت
پسره:بفرماید خانم زیبا
تا میخاستی از دستش بگیری لینو محکم لباس رو از دستش میکشه میگه
تو با همه مشتریات اینجوری صحبت میکنی
عشقم ببین دوستش داری
تو:آره خیلی خوشگله
پسره: بله به نظر منم خیلی تو بدن زیباتون خوشگل میشه
لینو:عاها که اینطور و میشه بپرسم کی نظر توی الدنگ رو خاست؟
تو: عشقم آروم باش
لینو:آرومم عشقم خیلی آرومم برمیگرده سمتت و لبات رو میبوسه بر میگرده سمت پسره میگه
لینو: از جلو چشمام گمشو تا یه بلایی سرت نیوردم
پسره: ولی من حقیقت رو گفتم فکر نکنم که تو لایق
خانومی به خوشگلی خوشهیکلی ایشون باشی
لینو: باشه خودت خاستی
یه مشت محکم میزنه تو صورت پسره که پسره پرت میشه زمین لینو دست تورو به آرومی پس میزنه میره سمت پسره یقشو میگیره یه مشت دیگه هم میزنه
لینو:جرعت داری یه بار دیگه راجب دوست دختر من بگو تا همینجا بکشمت کثافت
یه مشت دیگه هم بهش میزنه که تو میای جلو دستشو میگیری
تو:لینو بسه ولش کن
از روی پسره بلند میشه دستت رو میگره یه بوسهی محکم رو لبت میزنه برمیگرده سمت پسره میگه
دیدی ایشون صاحب داره حالا دوباره کشصعر بگو تا بکشمت
بریم بیب یه دونه خوشگل ترشو برات میگیرم
حس میکنم واسه لینو یکم بد شد ببخشید
۱۶.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.