کلانتری
کلانتری
+:خب..پس..دارید میگید پدرتون سعی داشتن شما رو بکشن..بعد هم دوستتون..بعد هم برادرتون و بعد دوست برادرتون
یوری:بله دقیقا
+:*خنده*خانم محترم..این کارت رو بگیرید..
یوری:*کارت رو میگیره*کارت تیمارستان؟این برای چیه؟
+:اگر نمیخواید خودم معرفیتون میکنم..تازه برادرم رئیس اونجاست
یوری:من بیمار نیستم*بلند میشه*
+:همه ی بیمار ها همین رو میگن
یوری:چرا نمیفهمید؟من حتی جای گلوله روی شکمم دارم..چای چاقو نزدیک نافم دارم..
+:*خنده*بیرون!*فریاد*
یوری:*از آنجا بیرون میره،توی خیابون اشک میریزه،یکی دستمال جلوی دهنش میزاره و میبرتش*
ادامه دارد...
+:خب..پس..دارید میگید پدرتون سعی داشتن شما رو بکشن..بعد هم دوستتون..بعد هم برادرتون و بعد دوست برادرتون
یوری:بله دقیقا
+:*خنده*خانم محترم..این کارت رو بگیرید..
یوری:*کارت رو میگیره*کارت تیمارستان؟این برای چیه؟
+:اگر نمیخواید خودم معرفیتون میکنم..تازه برادرم رئیس اونجاست
یوری:من بیمار نیستم*بلند میشه*
+:همه ی بیمار ها همین رو میگن
یوری:چرا نمیفهمید؟من حتی جای گلوله روی شکمم دارم..چای چاقو نزدیک نافم دارم..
+:*خنده*بیرون!*فریاد*
یوری:*از آنجا بیرون میره،توی خیابون اشک میریزه،یکی دستمال جلوی دهنش میزاره و میبرتش*
ادامه دارد...
- ۱۳۹
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط