دست مرا بگیر که باغ نگاه تو

دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
برروی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی دل را
که در بهشت خواهم غریب بود...
دیدگاه ها (۱)

کمر باریکا بیان جلو...ههههه

عشق هایی که از پی رنگی بود؛عشق نبود عاقبت ننگی بود...!!

به نفس های تو بند است مرا هر نفسیسایه ات کم نشود از سرمان حض...

🩵🩵🩵🩵🪶دست مرا بگیرکه باغ نگاه تو چندان شکوفه ریختکه هوش از سر...

دست مرا بگیر، که باغِ نگاه تو...چندان شکوفه ریخت... که هوش ا...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط