پارت ۳۸
دیا،جشن و امروز میگیریم یا فردا
ار، امروز
دیا، خوب الان ساعت ۱۱:۳۰ بریم خونه یکم استراحت کنیم بعد فیلم بردار اینا چی
ار، من اینارو از قبل اوکی کردم
دیا، رسیدیم خونه
ار، دیانا یادت نرفته که بهم قول دادی
دیا، نزدیک ۵ دقیقه داشتیم ام دیگر رو میبوسیدیم که ازش زور جدا شدن بابا ارسلان نفسم گرفت
ار، مرسی میخوای بخوابی بخواب من زنگ بزنم به مامان اینا بگم
دیا، باشه تو نمیخوابی
ار، نه عزیزم برو بخواب فدات شم
دیا، باشه
ار، دیانا رفت خوابید منم زنگ زدم به مامان
مامان ار، سلام آقا یادی از ماکردید
ار، ما همیشه به یاد شما هستیم خوبین
مامان ار، خداروشکر تو خوبی دیانا عزیزم خوبه نوه ام حالش چطوره
ار، همه خوبن مامان
مامان ار، خداروشکر جانم
ار، امروز میخواییم جشن بگیریم
مامانار، پس بلاخره معلوم شد این خشکل ما چیه
ار، بله
مامان، خوب کی
ار، امروز ساعت ۵
مامان، باشه دیانا کجاست
ار، رفته خوابیده
مامان، باشه پسرم مواظب خودت دیانا بچه باش
ار، چشم مامان آبجی هم میاد باهات
مامان، آره
ار، باشه خدافظ
مامان، خدافظ
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.