پارت ۴
پارت ۴
صوفیا:(تولدم بود و همه دعوت بودن..داشتیم خوش میگذروندیم که یه لحظه جمعیت کنار رفتن و کوک جلوم زانو زد و..)
کوک: بامن ازدواج میکنی پرنسس؟
صوفیا: آرهه( بغلش کردم)
کوک: بلندش کردم و تو هوا چرخوندمش.. بعدش حلقه رو تو دستش کردم..مال خودمم از قبل تو دستم بود*
م.ک: چیشد؟
ب.ک: هیچی..پسرمون از الان به بعد متاهله .. به شما هم تبریک میگم داداش
ب.ص: مرسی😅
م.ص: ععرر دخترمون دیگه متاهله
کوک: میتونم بوست کنم؟
صوفیا: آخه اینجا؟
کوک: زنمی دیگه..چه اشکالی دارم میخوام بوست کنم( یکم بلند)
صوفیا: کوککککک ..باشه باشه خیلی خوب
کوک:😈...*
صوفیا:*
ب..ص: دیگه تموم شد..کمتر از یه ماه دیگه صوفیا حامله اس( نویسنده: خوبه خودش میدونه😂)
م.ص؛ عع
صوفیا:بابااا
همه:😂
صوفیا:(تولدم بود و همه دعوت بودن..داشتیم خوش میگذروندیم که یه لحظه جمعیت کنار رفتن و کوک جلوم زانو زد و..)
کوک: بامن ازدواج میکنی پرنسس؟
صوفیا: آرهه( بغلش کردم)
کوک: بلندش کردم و تو هوا چرخوندمش.. بعدش حلقه رو تو دستش کردم..مال خودمم از قبل تو دستم بود*
م.ک: چیشد؟
ب.ک: هیچی..پسرمون از الان به بعد متاهله .. به شما هم تبریک میگم داداش
ب.ص: مرسی😅
م.ص: ععرر دخترمون دیگه متاهله
کوک: میتونم بوست کنم؟
صوفیا: آخه اینجا؟
کوک: زنمی دیگه..چه اشکالی دارم میخوام بوست کنم( یکم بلند)
صوفیا: کوککککک ..باشه باشه خیلی خوب
کوک:😈...*
صوفیا:*
ب..ص: دیگه تموم شد..کمتر از یه ماه دیگه صوفیا حامله اس( نویسنده: خوبه خودش میدونه😂)
م.ص؛ عع
صوفیا:بابااا
همه:😂
۱۱.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.