اینکــــه بنشینی خاطره هــــا را ورق بزنی چیـز خوبی ست ام
#اینکــــه_بنشینی_خاطره_هــــا_را_ورق_بزنی_چیـز_خوبی_ست_امـّا_گریه_های_بی_امانِ_بعـدش_را_نمیدانم ....
....
چه کنم با دل خود؛با تو بمانم یا نه..؟
با صدای غزلم از تو بخوانم یا نه..؟
گفته اند قصه ی هر عشق جدایی و غم است....
چه کنم...؟ این غم تو قصه بدانم یا نه...؟
در نبود تو اگر؛شخص غریبی آمد...
من به امید تو از خویش برانم یا نه...؟
مانده ام بار دگر باز شوی همدم من...؟
میدهی باز به انگشت نشانم یا نه...؟
یک قدم پیش و یکی پس؛به جنونم آری....؟
میکنی در طلب بوسه کمانم یا نه...؟
وقت دلتنگی و ماتم؛بغلم می آیی...؟
می شوی مونس تنهایی جانم یا نه...؟
یک معما شدی از بس که عجیبی؛تو بگو.....
چه کنم با دل خود؛با تو بمانم یا نه...؟
....
چه کنم با دل خود؛با تو بمانم یا نه..؟
با صدای غزلم از تو بخوانم یا نه..؟
گفته اند قصه ی هر عشق جدایی و غم است....
چه کنم...؟ این غم تو قصه بدانم یا نه...؟
در نبود تو اگر؛شخص غریبی آمد...
من به امید تو از خویش برانم یا نه...؟
مانده ام بار دگر باز شوی همدم من...؟
میدهی باز به انگشت نشانم یا نه...؟
یک قدم پیش و یکی پس؛به جنونم آری....؟
میکنی در طلب بوسه کمانم یا نه...؟
وقت دلتنگی و ماتم؛بغلم می آیی...؟
می شوی مونس تنهایی جانم یا نه...؟
یک معما شدی از بس که عجیبی؛تو بگو.....
چه کنم با دل خود؛با تو بمانم یا نه...؟
۱.۵k
۲۷ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.