تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#ادامه ی پارت ۳۷



موهاش بهم ریخته و چهرش خابالو بود
تا دید من بیدارم انگار برق س فاز بهش وصل کردن اومد پیشمو گفت
سئون:ات دیشب چیشد ؟چیکار کردین ؟داداشم باهات کاری کرد؟
ات:ن من اومدم عمارت و اون رفت
چی بهش میگفتم؟باید میگفتم با داداشت رابطه داشتم؟
سئون:چرا گف دوس پسرته؟
ات:من چ میدونم برو از خدش بپرس
سئون:اینارو ولش میدونی ته دیشب چی بهم گفت؟؟؟؟
ات:نااا چی گف
سئون:گف دوسم دارههه
ات:پس بگو چر اومد طرف ت اون روز(موقع دعوا
سئون:ات ته گناه داره باش بهش بی محلی نکننن
ات:عع؟ت هم برو پیش ته جونت بدوو
سئون :یااا خب گناه داشت بچه
ات:خاب حالا
سئون :من برم صورتمو بشورم
ات:برو مگ جلوتو گرفتم
دیدگاه ها (۱)

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_38سئون رفت منم ی مورفین خوردم و ...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_39رفتم بالاک سئون رو دیدم سئون:...

چی تو ذهنتونه؟؟؟بگین تا براش سناریو/تکپارتی/چندپارتیبنویسم✒️...

لباس کوک

مامانم:به چی فک میکنی؟ من:هیچی همچنان ذهنم: ات وارد اتاق شد ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۸#ویوجیمین ات داشت یا مدیر حرف میزد و ...

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط