تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_38
سئون رفت منم ی مورفین خوردم و دراز کشیدم خابم میومد ولی نمیومد و این رو مخم بود
ک یادم اومد یسری مدل مو ذخیره کردم
بلند شدمو رفتم جلوی اینه
بین همشون یکی ک بهم میومد و بلد بودم رو انتخاب کردم
موهامو اون شکلی بستم گوگولی شده بودم ولی خشم نیومد و بازش کردم
یکی دیه رو امتحان کردم ک ب نظرم خشگلم میکردو ب صورتم میود
بعدش سعی کردم ی میکاپ جدید کشف کنم
اماخب هیچی ب ذهنم نمیومد
پس بیخیال میکاپ شدم میخاستم موهامو باز کنم ک سئون دوبارع مث گاو اومد داخل
سئون:جایی میخای بری داری خشگل میکنی؟
ات:ن ، یادت رفته مگع فردا میخایم بریم بیرون؟
سئون :اها، راستی گوون بت نگفت کجا میخایم بریم؟
ات:ن فق گفت ی جایی ک ساحل دارع
سئون:خب ،بلند شو بریم ناهار بخوریم
ات:الان؟ساعت چنده مگه
سئون:خابیدی مگه ساعت 1:16 بدو از گشنگی مردیم
ات:خب من نمیایم
سئون"چرا؟
ات:حوصله ندارم. گشنمم نیس
دروغ میگفتم مث سگ گشنم بود ولی نمیخاستم ریخت اون گودزیلا رو ببینم
سئون:هرجور راحتی
بعدشم رفت
هرجور راحتیی؟من الان انتظار داشتم این نازمو بکشه هرجور راحتیییی؟
دختره خنگ🙄
چند مین گذشت و من همش داشتم با خدم کلنجار میرفتم ک گشمنم نیست و نرم پایین
ولی خب شکمم برنده شد چون من واقعا گشنم بود
رفتم پایین بر خلاف تصوراتم کوک حتی ی نگاه هم بهم ننداخت
نبایدم بندازه کارشو ک کرده عنتر
ته :اوه ات اومدی؟
ات:اومم
جیم :فکر کردم خابی
ات:نه من ع صبح بخاطر ی گوسفند نتونستم بخابم
جیم :اها
وقتی گفتم گوسفند ی پوزخندی زد اما
نگام نکرد و ب غداخردنش ادامه داد
منم بیخیالش شدمو غدامو خردم تا شکم نازنینمو سیر کنم
سئون زودتر از همه خرد و رفت بالا
چند مین گذشت ک کوک هم غذاشو تموم
کرد و رفت تا دستشو بشوره منم سریع بیخیال غذا خردن منتظر موندم تا دستشو بشوره و بخاد بره بیرون
داش ب سمت بیرون میرفت منم سریع بلند شدمو پشتش رفتم هلش دادم ک کمرش خرد ب اون قسمت تیز کابینت
وصدای تقریبا بلندی از برخورد بدنش با کابینت ایجاد شد که پسرا برگشتن و ب سمت کوک اومدن
جیمین همونطور ک سعی در کنترل خندش داش گفت
جیم:ات بچه رو شهید کردی
ات: اِوا حواسم نبود ک
بعدش از همون پوزخند های مسخره تحویلش دادمو رفتم بالا..
نظراتتون👼🏻🐾
#اد_جئون
#پارت_38
سئون رفت منم ی مورفین خوردم و دراز کشیدم خابم میومد ولی نمیومد و این رو مخم بود
ک یادم اومد یسری مدل مو ذخیره کردم
بلند شدمو رفتم جلوی اینه
بین همشون یکی ک بهم میومد و بلد بودم رو انتخاب کردم
موهامو اون شکلی بستم گوگولی شده بودم ولی خشم نیومد و بازش کردم
یکی دیه رو امتحان کردم ک ب نظرم خشگلم میکردو ب صورتم میود
بعدش سعی کردم ی میکاپ جدید کشف کنم
اماخب هیچی ب ذهنم نمیومد
پس بیخیال میکاپ شدم میخاستم موهامو باز کنم ک سئون دوبارع مث گاو اومد داخل
سئون:جایی میخای بری داری خشگل میکنی؟
ات:ن ، یادت رفته مگع فردا میخایم بریم بیرون؟
سئون :اها، راستی گوون بت نگفت کجا میخایم بریم؟
ات:ن فق گفت ی جایی ک ساحل دارع
سئون:خب ،بلند شو بریم ناهار بخوریم
ات:الان؟ساعت چنده مگه
سئون:خابیدی مگه ساعت 1:16 بدو از گشنگی مردیم
ات:خب من نمیایم
سئون"چرا؟
ات:حوصله ندارم. گشنمم نیس
دروغ میگفتم مث سگ گشنم بود ولی نمیخاستم ریخت اون گودزیلا رو ببینم
سئون:هرجور راحتی
بعدشم رفت
هرجور راحتیی؟من الان انتظار داشتم این نازمو بکشه هرجور راحتیییی؟
دختره خنگ🙄
چند مین گذشت و من همش داشتم با خدم کلنجار میرفتم ک گشمنم نیست و نرم پایین
ولی خب شکمم برنده شد چون من واقعا گشنم بود
رفتم پایین بر خلاف تصوراتم کوک حتی ی نگاه هم بهم ننداخت
نبایدم بندازه کارشو ک کرده عنتر
ته :اوه ات اومدی؟
ات:اومم
جیم :فکر کردم خابی
ات:نه من ع صبح بخاطر ی گوسفند نتونستم بخابم
جیم :اها
وقتی گفتم گوسفند ی پوزخندی زد اما
نگام نکرد و ب غداخردنش ادامه داد
منم بیخیالش شدمو غدامو خردم تا شکم نازنینمو سیر کنم
سئون زودتر از همه خرد و رفت بالا
چند مین گذشت ک کوک هم غذاشو تموم
کرد و رفت تا دستشو بشوره منم سریع بیخیال غذا خردن منتظر موندم تا دستشو بشوره و بخاد بره بیرون
داش ب سمت بیرون میرفت منم سریع بلند شدمو پشتش رفتم هلش دادم ک کمرش خرد ب اون قسمت تیز کابینت
وصدای تقریبا بلندی از برخورد بدنش با کابینت ایجاد شد که پسرا برگشتن و ب سمت کوک اومدن
جیمین همونطور ک سعی در کنترل خندش داش گفت
جیم:ات بچه رو شهید کردی
ات: اِوا حواسم نبود ک
بعدش از همون پوزخند های مسخره تحویلش دادمو رفتم بالا..
نظراتتون👼🏻🐾
۸۴۹
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.