به نگاهی که مرا عاشق خود کرده قسم

به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم

کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم

«ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم

مثل این قافله ی عمر به سر آمده،کاش
باخبر می شدی از ناله ی
بانگ ‌جرسم

تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو می شد قفسم

می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
دیدگاه ها (۱)

چه حالی میدهد دستت به دستِ یار بگذاریقراری خیس در بارانِ گند...

قصه ام قصه ی یک درد عجیبم تو چطور؟تلخ تر از شب تب دار شکیبم ...

دامنت کوتاه اگر آمد، پشیمانی چرا؟خنده از روی ِ تظاهر، اخم ِ ...

نفسم فصل شراب است کجایی بی من؟حال من باز خراب است کجایی بی م...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

عشق به جنون رسیده است...part¹درد داره...وقتی به اتفاق هایی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط