ساعت آخر بود
ساعت آخر بود، ...
دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته. یکی از بچه ها می خواهد چیزی بخورد که معلم می فهمد.
با مهربانی می گوید :
بچّه ها زنگ آخره ! اگه سر کلاس چیزی بخورین نمی تونین توی خونه غذای خوشمزه مامانتون رو بخورین!
چند نفر با خنده و شوخی می گویند اگه غذا نداشتیم چی؟
دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه می کند: اگه مامان نداشتیم چی ... ؟!!!
دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته. یکی از بچه ها می خواهد چیزی بخورد که معلم می فهمد.
با مهربانی می گوید :
بچّه ها زنگ آخره ! اگه سر کلاس چیزی بخورین نمی تونین توی خونه غذای خوشمزه مامانتون رو بخورین!
چند نفر با خنده و شوخی می گویند اگه غذا نداشتیم چی؟
دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه می کند: اگه مامان نداشتیم چی ... ؟!!!
- ۱.۹k
- ۰۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط