پارت هدیههه
پارت هدیههه 🎀🎁
#تنفر_تا_عشق
#پارت_5
#اد_جئون
که چشمم ب ی پسره افتاد دروغ چرا
مث صگ خشگل بود همینجوری داشتم نگاش میکردم که متوجه نگاهم شد وبهم
نگاه کرد که باهم چشم ت چشم شدیم سریع نگاهمو ازش گرفتم وو دنبال پسرا گشتم
که دیدمشون و رفتم پیششون اما جونگ کوک رو ندیدم
بیخیالش شدمو رفتم پیش پسرا که تهیونگ
با لبخند گف:اووو ات خشگل شدی
منم که بی جنبه زیادی خشحال شدمو
خاستم جوابش رو بدم که جیمین تر زد
ت حالم و گف:ایشع کجا خشگل شدع
انگار ب سیب زمینی کرم زدی
با حرص بهش نگاه کردم و گفتم :مخایی بمیرییی؟
جیم :فک نکنم فسقلی مثل ت بتونه منو بکشه
میخاستم جوابش رو بدم که شوگا
گفت:یاا جیمین اذیتش نکن، راستی ات خشگل شدی
ات:مرسی اوپا
یکم گذشت و خبری از جونگ کوک نبود بخاطر همین پرسیدم:راستی جونگ کوک کجاس؟
شوگا:برای ی معامله بالاعع
اهانی گفتم و داشتم از مهمونی لذت میبردم که شراب اوردن میخاستم بردارم که یکی از دستم گرفت ب صاحب اون دست نگاه کردم که دیدم جونگ کوکه!
با اعتراض گفتم:چیکار میکنیی؟
بدون اینکع نگام کنه گفت
کوک:مست میشی نمیتونیم جمعت کنیم
با اخم بهش نگاه کردم و دیگع حرفی نزدم
یکم گذشت که ی اهنگ رمانتیک گزاشتن و همه زوج داشتن میرقصیدن ،من سینگل
بگور بدبخت هم داشتم نگاشون میکرد
م که چشمم به همون پسره افتاد که داشت میومد سمتم وقتی رسید دستشو دراز کرد
و
گف :افتخار رقص میدی لیدی؟
منم که از خدا خواسته میخواستم پیشنهادش رو قبول کنم تا دستمو دراز کردم که بزارم ت دستش (میدونم زیادی رمانتیک شد)
دوبارع دستم توسط یک نفر کشیده شد....
۱۰لایک
#تنفر_تا_عشق
#پارت_5
#اد_جئون
که چشمم ب ی پسره افتاد دروغ چرا
مث صگ خشگل بود همینجوری داشتم نگاش میکردم که متوجه نگاهم شد وبهم
نگاه کرد که باهم چشم ت چشم شدیم سریع نگاهمو ازش گرفتم وو دنبال پسرا گشتم
که دیدمشون و رفتم پیششون اما جونگ کوک رو ندیدم
بیخیالش شدمو رفتم پیش پسرا که تهیونگ
با لبخند گف:اووو ات خشگل شدی
منم که بی جنبه زیادی خشحال شدمو
خاستم جوابش رو بدم که جیمین تر زد
ت حالم و گف:ایشع کجا خشگل شدع
انگار ب سیب زمینی کرم زدی
با حرص بهش نگاه کردم و گفتم :مخایی بمیرییی؟
جیم :فک نکنم فسقلی مثل ت بتونه منو بکشه
میخاستم جوابش رو بدم که شوگا
گفت:یاا جیمین اذیتش نکن، راستی ات خشگل شدی
ات:مرسی اوپا
یکم گذشت و خبری از جونگ کوک نبود بخاطر همین پرسیدم:راستی جونگ کوک کجاس؟
شوگا:برای ی معامله بالاعع
اهانی گفتم و داشتم از مهمونی لذت میبردم که شراب اوردن میخاستم بردارم که یکی از دستم گرفت ب صاحب اون دست نگاه کردم که دیدم جونگ کوکه!
با اعتراض گفتم:چیکار میکنیی؟
بدون اینکع نگام کنه گفت
کوک:مست میشی نمیتونیم جمعت کنیم
با اخم بهش نگاه کردم و دیگع حرفی نزدم
یکم گذشت که ی اهنگ رمانتیک گزاشتن و همه زوج داشتن میرقصیدن ،من سینگل
بگور بدبخت هم داشتم نگاشون میکرد
م که چشمم به همون پسره افتاد که داشت میومد سمتم وقتی رسید دستشو دراز کرد
و
گف :افتخار رقص میدی لیدی؟
منم که از خدا خواسته میخواستم پیشنهادش رو قبول کنم تا دستمو دراز کردم که بزارم ت دستش (میدونم زیادی رمانتیک شد)
دوبارع دستم توسط یک نفر کشیده شد....
۱۰لایک
- ۴.۰k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط