بعد از تبادل اسرا نوبت تبادل جنازه ها رسید قرار شده بو

🥀بعد از تبادل اسرا، نوبت تبادل جنازه ها رسید. قرار شده بود هرچه از بقایای پیکر شهدا مانده تحویل بدهند. بعثی ها رفتند سراغ قبرها. یکی شان هم قبر محمدرضا بود. با بیل و کلنگ خاک ها را کنار زدند.........

🥀دنبال چند تکه استخوان بودند، اما پیکر محمدرضا صحیح و سالم بود، رشید و چهارشانه. هیچ چیز تکان نخورده بود، موهایش، پوستش، مژه اش، محاسن پرش، حتی زخم تنش. انگار چند دقیقه ی پیش شهید شده بود.

🥀عکس ها و مدارک را مطابقت دادند. خبر به گوش صدام رسید. گفته بود جنازه را تحویل ندهید. محمدرضا را سه ماه زیر آفتاب داغ عراق گذاشتند، ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.

🥀پودر تجزیه و آهک روی بدن و صورت محمدرضا ریختند، نه سوخت، نه پودرشد،فقط کمی تغییر کرد. رنگ پوستش سفید بود، سبزه بامزه شد.

#هنوز_سالم_است
#شهید_محمدرضا_شفیعی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🥀بعد از عمل و چند روز استراحت، به بیمارستان ((آیت‌الله گلپای...

🥀چهارده ساله بود که شیپور جنگ به گوش محمدرضا هم رسید. رفت بر...

🥀امام جواد🥀 عليه السلام :مَنِ انقَطَعَ إلى غَيرِ اللّه ِ وَ ...

🌾کتاب « نان سال های جنگ » خاطرات زنان روستای صد خرو در پشتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط