بر من چه رفته است پس از ضربه تبر

بر من چه رفته است پس از ضربه تبر
احساس می کنم که خودم نیستم دگر

از من چه مانده است از آن تک درخت باغ
جز یک دل شکسته و یک روح دربه در

هیزم شکن! چه دیررسیدی نگاه کن!
"دختر شکسته است مرا از تو زودتر"

سروی که در مقابل باد ایستاده بود
حالا نگاه کن شده کبریت بی خطر!!

"با موی قهوه ای" و "تنی لاغر و سپید"
در جعبه ای شبیه اتاقی بدون در

ای رهگذر! تو را به خدا این اتاق را
از دختری که یخ زده در شعر ها بخر..

آتش بزن به مغز من و دود کن مرا
از یاد هام خاطره ی باغ را ببر


سیدمهدی موسوی

دیدگاه ها (۲۳)

زلفکانت خـود حجابی بـر نگاهت می‌کـشدوای از آن روزی که زلفت ا...

نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتینیم باقیمانده هم، هر وقت ف...

تیره روزان جهان را به چراغـــــی دریابتا پس از مرگ ترا شمـــ...

ما در هیچ حال قلب هایمان خالی از غم نخواهد شدچرا که غم ودیعه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط