قدری برای زندگی کردن کنارم باش

قدری برای زندگی کردن کنارم باش
شاید مدارم نیستی امّا قرارم باش

فرزند پاییزم ، ندیدم مهری از آبان
این چند روزِ آخر عمرم ، بهارم باش

تا سینه ام ، از تیر چشمانِ تو راهی نیست
با ناوکی ، اشراقِ شام انتظارم باش

من بی فروغِ چشم هایت منزوی گشتم
ای شاعر من ، شاه بیتِ شعرِ زارم باش

شب های من یلدا و یلداهای من بن بست
در من طلوعی کن ، پگاهِ شام تارم باش

در سینه ، آهی می کشد از دردهایم تیر
خود التیام زخم های روزگارم باش

یا با وصالت بار دیگر زنده ام کن یا
چون شاخه ای گل بر دل سنگ مزارم باش

دیوانه گشته یوسفت در قهقراء دهر
همچون زلیخا عاشق دیوانه وارم باش

#مرتضی_شاکری

💫🎋
دیدگاه ها (۴)

تنهایی محض است در دنیای بعد از توافتاده غم در دامن شبهای بعد...

تـا از شــراب عـشــق ، رسـیـد ارمـغـــان منشـد مـسـت ، هــم ...

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوستیکدم وصال آن مه خوبانم آرزوستدر...

.ميروم در خلوتِ دل صحبتی ديگر كنم صحبت از اين روزگارِ بی در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط