تا از شراب عشق رسید ارمغان من

تـا از شــراب عـشــق ، رسـیـد ارمـغـــان من
شـد مـسـت ، هــم زمـیـن مـن و آسمـان من
عـاشــق شـدن ، گــنــاه بـزرگــی اگــر نـبـود
تـاوانِ چـیسـت ، ســوز دل مـهــربـان مـن ؟

اردیبهشت نیست ، که اردی جهنـم اسـت !
از آتـشـی کـه شـعـلـه کـشـد ، در نـهـان مـن
سـالـی به عـمـر عـاشـقـی افـزود و بـاز هـم
فــرقـی نـکـرد ، فـصـل بـهــار از خــزان من

دور از هــوای عـشـق نفـس میکـشـم ، ولی
تیر اسـت ، هر نفـس که نشیند به جان من
دنـیـا مکان مــانـدن مــن نیـسـت ، میــروم
هـسـت از تـبــار بوسـه و باران ، نـشان من

گـفـتـم ، مـگـر ز مـرحــلـه ی خـاک بـگـذرم
راضـی نـشـد ، خـدای مـن از امـتـحان من
از هفـت خوان حادثه، در هفت شهر عشق
افـزوده روزگـار ، دو چنـدان به خـوان من

بـامـت بلـنــد ! شـاعـر لبـخـنــدهــای خوب
جــاری مـکــن ، تـرانـه ی غــم بر زبـان من

#محمد_رضا_جنتی
دیدگاه ها (۲)

زین گونه‌ام که در غم غربت شکیب نیست گر سر کنم شکایت هجران غر...

عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماستکِی به مسجد سِزَد آن شمع که...

تنهایی محض است در دنیای بعد از توافتاده غم در دامن شبهای بعد...

قدری برای زندگی کردن کنارم باششاید مدارم نیستی امّا قرارم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط