پارت ۳ دوست پسر بد
ولی یادش رفته بود که لباسش سخت در میاد
*ا.ت*
داشتم به زور زیپش رو میکشیدم پایین که رئیسم در زد
تق تق
+اتفاقی افتاده؟
=نه....چ.یزه...
+میتونم بیام تو؟
هنوز نصف زیپ هم باز نکرده بودم
=میتونین کمکم کنین
که رئیس درو باز کرد و اومد تو
وقتی در با بادی که میوزید در رو بست ، یادم اومد که سوتین نپوشیدم.....😶😶😶
ولی دیر شده بود دیگه تا ته زیپم رو باز کرد
*کوک*
حواسم کاملا به زیپ بود
سرم رو اوردم بالا دیدم سوتین نداره😶😶😶
(چونکه بند سوتینش معلوم میشد زیر لباسش نپوشید)
سریع رفتم بیرون و گفتم
+سریع تر بپوشین غذا سرد شد
*ا.ت*
به شدت خجالت کشیدم سریع لباسم رو در اوردم و اون لباس بزرگ رو پوشیدم
رفتم بیرون
دیدم میز چیده شده
رفتم نشستم پشت صندلی
که گفت
+میخوای بازم بنوشی؟(یه شراب اورد)
=ام... باشه
تق ... به سلامتی
سه تا گیلاس که خوردم( یه لیوانایی دارم باهاش شراب میخورن ، به اونا میگن گیلاس)
داشتم مست میشدم
که متأسفانه شراب تموم شد
شام مون هم خوردیم
باهم رفتیم بشینیم رو مبل که سرم گیج خورد افتادم رو پای رئیسم که نشسته بود رو مبل....
*کوک*
یهو افتاد رو اونجام سرشم رو سینم بود
دردم گرفت ولی چیزی نگفتم
دیدم یهو پاشد ولی بازم نشسته بود اونجا
+اهم .... پاشید لطفا
*ا.ت*
یهو به خودم اومدم سرمو از روی سینه هاش برداشتم دستم نا خواسته خورد به سیسپک هاش تو ذهنم گفتم
=واو عجب بدنی داره
+اهم .... پاشید
=به خودم اومدم و باشدم و متوجه شدم بد جایی نشسته بودم احتمالا دردش گرفته
=معذرت میخوام...
بی توجه گفت
+بریم بخوابیم؟
منظورش چی بود
بخوابیممم
=رو تخت؟
+اره دیگه
=باشه
باهم به سمت اتاق رفتیم
اول اون دراز کشید بعد من گفتم
=من رو کاناپه میخوابم
+او نه مشکلی پیش نمیاد
=ام...باشه
رفتم کنارش خوابیدم
صبح شد دیدم که .....
بچه ها من هر روز سعی میکنم ۲ تا یا بیشتر پارت بزارم
*ا.ت*
داشتم به زور زیپش رو میکشیدم پایین که رئیسم در زد
تق تق
+اتفاقی افتاده؟
=نه....چ.یزه...
+میتونم بیام تو؟
هنوز نصف زیپ هم باز نکرده بودم
=میتونین کمکم کنین
که رئیس درو باز کرد و اومد تو
وقتی در با بادی که میوزید در رو بست ، یادم اومد که سوتین نپوشیدم.....😶😶😶
ولی دیر شده بود دیگه تا ته زیپم رو باز کرد
*کوک*
حواسم کاملا به زیپ بود
سرم رو اوردم بالا دیدم سوتین نداره😶😶😶
(چونکه بند سوتینش معلوم میشد زیر لباسش نپوشید)
سریع رفتم بیرون و گفتم
+سریع تر بپوشین غذا سرد شد
*ا.ت*
به شدت خجالت کشیدم سریع لباسم رو در اوردم و اون لباس بزرگ رو پوشیدم
رفتم بیرون
دیدم میز چیده شده
رفتم نشستم پشت صندلی
که گفت
+میخوای بازم بنوشی؟(یه شراب اورد)
=ام... باشه
تق ... به سلامتی
سه تا گیلاس که خوردم( یه لیوانایی دارم باهاش شراب میخورن ، به اونا میگن گیلاس)
داشتم مست میشدم
که متأسفانه شراب تموم شد
شام مون هم خوردیم
باهم رفتیم بشینیم رو مبل که سرم گیج خورد افتادم رو پای رئیسم که نشسته بود رو مبل....
*کوک*
یهو افتاد رو اونجام سرشم رو سینم بود
دردم گرفت ولی چیزی نگفتم
دیدم یهو پاشد ولی بازم نشسته بود اونجا
+اهم .... پاشید لطفا
*ا.ت*
یهو به خودم اومدم سرمو از روی سینه هاش برداشتم دستم نا خواسته خورد به سیسپک هاش تو ذهنم گفتم
=واو عجب بدنی داره
+اهم .... پاشید
=به خودم اومدم و باشدم و متوجه شدم بد جایی نشسته بودم احتمالا دردش گرفته
=معذرت میخوام...
بی توجه گفت
+بریم بخوابیم؟
منظورش چی بود
بخوابیممم
=رو تخت؟
+اره دیگه
=باشه
باهم به سمت اتاق رفتیم
اول اون دراز کشید بعد من گفتم
=من رو کاناپه میخوابم
+او نه مشکلی پیش نمیاد
=ام...باشه
رفتم کنارش خوابیدم
صبح شد دیدم که .....
بچه ها من هر روز سعی میکنم ۲ تا یا بیشتر پارت بزارم
۱۱.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.