دخترک لجباز p⁶
بعد از اینکه به رن اعتراف کردم مستقیم رفتم خونه
رفتم شاد و شنگول رفتم تو خونه
تهیا: سلااااممم منن آمده ام وای وای من آمده ام
پ.ت : خوش اومدی دخترکم
تهیا مرسییی باباییی
بعد رفتم تو آشپز خونه مامانمو بغل کردم و گونشو بوسیدم
تهیا: سلام مامانییی
م.ت: برو گوه بخور بچه
جی هون :عههههه مامانینا
م .ت: بهه پسر گلم سلام قلب مامان
تهیا: زنیکه ی دیوونه
م.ت: چیزی گفتی
تهیا: نه من چیزی نگفتم باییی
رن
بعد از اینکه تهیا هم گفت عاشقم رفتم خونه خیلییی ذوق داشتم ولی به روی خودم نیاوردم
رن: من اومدم
ملیکا: داداشی خوش اومدی
ملیکا طبق معمول تا رفتم تو خونه پرید بغلمو گوشمو و گونمو کلا بوسیدم بوسید منم روی پیشونیش یه بوسه بعدش یواش بهش گفتم
رن: داداش به قربونت عشقم
ملیکا : خدانکنه
پ.ر: پسره گوه خور بازم اومدی اینجا
رن: به خاطر خواهرم اومدم
پ.ر:...
رفتم شاد و شنگول رفتم تو خونه
تهیا: سلااااممم منن آمده ام وای وای من آمده ام
پ.ت : خوش اومدی دخترکم
تهیا مرسییی باباییی
بعد رفتم تو آشپز خونه مامانمو بغل کردم و گونشو بوسیدم
تهیا: سلام مامانییی
م.ت: برو گوه بخور بچه
جی هون :عههههه مامانینا
م .ت: بهه پسر گلم سلام قلب مامان
تهیا: زنیکه ی دیوونه
م.ت: چیزی گفتی
تهیا: نه من چیزی نگفتم باییی
رن
بعد از اینکه تهیا هم گفت عاشقم رفتم خونه خیلییی ذوق داشتم ولی به روی خودم نیاوردم
رن: من اومدم
ملیکا: داداشی خوش اومدی
ملیکا طبق معمول تا رفتم تو خونه پرید بغلمو گوشمو و گونمو کلا بوسیدم بوسید منم روی پیشونیش یه بوسه بعدش یواش بهش گفتم
رن: داداش به قربونت عشقم
ملیکا : خدانکنه
پ.ر: پسره گوه خور بازم اومدی اینجا
رن: به خاطر خواهرم اومدم
پ.ر:...
۱.۶k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.