عشقاجباری پارتبیستوسه مهدیهعسگری

#عشق_اجباری #پارت_بیست_و_سه #مهدیه_عسگری

_چی میگی؟!...با عصبانیت گفتم:تو چرا همون اوایل ندیده نشناخته شماره منو به اهورا دادی؟!...
تو چرااا شماره منو به همه میدی؟!!!...

با من و من گفت:چیزه...خ‌.خب...
کلافه وسط حرفش و گفتم:خیلی خب نمیخاد من و من کنی گندیه که زدی رفته..دفعه آخرت باشه...
میخایم با امیر و اهورا بریم شهربازی میای؟

میدونستم امیر و نهال باهم لجن ولی ته دلشون همو دوس دارن!!

با حرص گفت:اه اون پسره چندشم میاد؟!

با خباثت گفتم:با دوس دخترش میاد ‌‌‌...

با هول گفت:چ.چی ؟؛...دوس دختر؟؟

بلند زدم زیر خنده و گفتم:شوخی کردم!!!.‌‌..
با حرص بلند گفت:کوف مسخره...بعد اروم جوری که من نشنوم گفت:زهره ترکم کردی!!...

شیطون گفتم:چیزی گفتی؟!...

هول شده گفت:هیچی هیچی....

با لحن خبیثی گفتم:پس ساعت شیش حاضر باش میایم سراغت حاضر باش...درضمن من میدونم دوسش داری...بعدم خندیدم و بدون اینکه بزارم حرفی بزنه قطع کردم...

بلند شدم تا برم حاضر بشم...
دیدگاه ها (۱۷)

#عشق_اجباری #پارت_بیست_و_چهار #مهدیه_عسگریآماده دم در ایستاد...

امیر💗 😍

بچها رمان و تبلیغ کنین زیاد بشیم مرسی💗 😍 منم قول میدم بیشتر ...

#عشق_اجباری #پارت_بیست_و_دو #مهدیه_عسگریبا دلتنگی وجب به وجب...

رمان فیک پارت 2که یهو یکی دستمو گرفتنگاه کردیم دیدم امیر بود...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط