رویای حقیقی
رویای حقیقی
Part5
داشتیم غذامیخوردیم که
ـ خب از خودت بگو
+خب من اتم۲۰سالمه و از۲۰۱۷تاالان که۲۰۲۴هست ارمیم بایسممم خودتی خیلی دوست دارم وسعی میکنم جلوی خودم و بگیرم که وقتی دیدمت ذوق نکنم و.......
داشتم همینجور مثله دیدوونه ها حرف میزدم که با برخورد چیزی با لبم ساکت شدم چشمام و باز کردم ببینم چیه که دیدم کوکی نون گذاشته جلویه دهنم(چیه فکر کردی من میزارم این دوتا به این زودیا به هم برسند)
ـ کلم و بردی
+باشه ببخشید
ـ الان ناراحت شدی؟
+من هیچوقت از دستت ناراحت نمیشم
ـاوکی
+......
ـ آت
+جانم
ـ میگم تو هم تهکوک شیپری؟
+اره! نکنه میخوای بگی واقعیته(ذوق)
ـ نه فقط خواستم بگم لطفا این فکر و نکن
+اوکی(ناراحت)
ـ الان ناراحت شدی؟
+اره
ـ خب چرا؟
+بخاطرع اینکه فکر کردم تو و ته ته باهمین
ـ نه نیستیم میدونی من از کجا قضیه ی تهکوک و فهمیدم
+از کجا؟
ـ خب راستش داشتم توی اینستا میچرخیدم که یه پیج و دیدم داخلش اسمش چی بود(وی درحال فکر کردن است🗿)
ـ آها یادم اومد داخلش وانشات مینوشت خوندمشون میدونی چی واسم جالبه؟
+نه چی جالبه؟
ـ اینکه اسمه دختریکه نقش اصلی بود با تو یکی بود
+خب راستش من در واقع اسمم آت نیست و اسمم یونا هست
ـ یعنی اسمت و عوض کردی؟
+اوهوم
ـ جالبه
+راستی منم فیک مینویسم
ـ کو بده ببینم چجوری مینویسی
+وایسا
رفتم داخلع اتاقیکه کوک بهم داده بود و تبلتم و برداشتم من فیکام و داخل تبلت مینویسم و داخله گوشیم فیک میخونم
+بیا اینم فیکایه من
ـ برگاممممم
+چیشده؟
ـ اینا همونا هستن که خوندم
+باورم نمیشه ایدله مورد علاقم فیکام و خونده🥺🤧
ـ…
خب خب اینم از این پارت که جالب بود نه؟
نظرتون داخله کامنتا بهم بگین جای اینکه بگین بعدی مثلاً میتونید بگید چه تعغییری روش ایجاد کنم
چقدر حرف زدم
بدرود🗿
Part5
داشتیم غذامیخوردیم که
ـ خب از خودت بگو
+خب من اتم۲۰سالمه و از۲۰۱۷تاالان که۲۰۲۴هست ارمیم بایسممم خودتی خیلی دوست دارم وسعی میکنم جلوی خودم و بگیرم که وقتی دیدمت ذوق نکنم و.......
داشتم همینجور مثله دیدوونه ها حرف میزدم که با برخورد چیزی با لبم ساکت شدم چشمام و باز کردم ببینم چیه که دیدم کوکی نون گذاشته جلویه دهنم(چیه فکر کردی من میزارم این دوتا به این زودیا به هم برسند)
ـ کلم و بردی
+باشه ببخشید
ـ الان ناراحت شدی؟
+من هیچوقت از دستت ناراحت نمیشم
ـاوکی
+......
ـ آت
+جانم
ـ میگم تو هم تهکوک شیپری؟
+اره! نکنه میخوای بگی واقعیته(ذوق)
ـ نه فقط خواستم بگم لطفا این فکر و نکن
+اوکی(ناراحت)
ـ الان ناراحت شدی؟
+اره
ـ خب چرا؟
+بخاطرع اینکه فکر کردم تو و ته ته باهمین
ـ نه نیستیم میدونی من از کجا قضیه ی تهکوک و فهمیدم
+از کجا؟
ـ خب راستش داشتم توی اینستا میچرخیدم که یه پیج و دیدم داخلش اسمش چی بود(وی درحال فکر کردن است🗿)
ـ آها یادم اومد داخلش وانشات مینوشت خوندمشون میدونی چی واسم جالبه؟
+نه چی جالبه؟
ـ اینکه اسمه دختریکه نقش اصلی بود با تو یکی بود
+خب راستش من در واقع اسمم آت نیست و اسمم یونا هست
ـ یعنی اسمت و عوض کردی؟
+اوهوم
ـ جالبه
+راستی منم فیک مینویسم
ـ کو بده ببینم چجوری مینویسی
+وایسا
رفتم داخلع اتاقیکه کوک بهم داده بود و تبلتم و برداشتم من فیکام و داخل تبلت مینویسم و داخله گوشیم فیک میخونم
+بیا اینم فیکایه من
ـ برگاممممم
+چیشده؟
ـ اینا همونا هستن که خوندم
+باورم نمیشه ایدله مورد علاقم فیکام و خونده🥺🤧
ـ…
خب خب اینم از این پارت که جالب بود نه؟
نظرتون داخله کامنتا بهم بگین جای اینکه بگین بعدی مثلاً میتونید بگید چه تعغییری روش ایجاد کنم
چقدر حرف زدم
بدرود🗿
۴۲۰
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.